کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنبلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دنبلان
/dombalān/
معنی
۱. خایۀ گوسفند که آن را روی آتش کباب میکنند یا در روغن تف میدهند و میخورند.
۲. نوعی قارچ یا سماروغ که در جاهای مرطوب میروید و آن را نیز در روغن تف میدهند و میخورند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنبلان
فرهنگ فارسی معین
(دُ بَ) (اِ.) بیضة چهارپایان حلال گوشت .
-
دنبلان
فرهنگ فارسی معین
(دُ بَ) (اِمر.)1 - خایة گوسفند. 2 - نوعی قارچ خوراکی .
-
دنبلان
لغتنامه دهخدا
دنبلان . [ دُم ْ ب َ ] (اِ) قسمی از سماروغ مأکول که بدون ساقه و بدون ریشه در زیر زمین پدید می آید. (ناظم الاطباء). از ترکی طُمَلان . قسمی قارچ که در زیر زمین تولید شود به رنگ سرخ تیره ٔ اغبر. کماة. نبات الرعد. سماروغ . شحم الارض . (یادداشت مؤلف ). ...
-
دنبلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dombalān ۱. خایۀ گوسفند که آن را روی آتش کباب میکنند یا در روغن تف میدهند و میخورند.۲. نوعی قارچ یا سماروغ که در جاهای مرطوب میروید و آن را نیز در روغن تف میدهند و میخورند.
-
دنبلان
لهجه و گویش تهرانی
قارچ کوهی که آنرا از رعد و برق میدانند/بیضه گوسفند.
-
جستوجو در متن
-
truffle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ، قارچ خوراکی دنبلان، قارچ دنبلان، دنبلان وار
-
truffles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ، قارچ خوراکی دنبلان، قارچ دنبلان
-
اُشبُل،اسبل
لهجه و گویش تهرانی
دنبلان ،خاویار
-
گُنِّ قوچ
لهجه و گویش بختیاری
gonn-e quč بیضه قوچ، دُنبلان.
-
طملان
لغتنامه دهخدا
طملان . [ طُ م َ ] (اِ) دنبلان . خایه ٔ چارپایان . خصی المواشی . || کماة . بنات الرعد. دنبلان .
-
sweetbread
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نان شیرین، تیموس حیوانات جوان، دنبلان، لوزالمعده
-
sweetbreads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیرینی های شیرین، تیموس حیوانات جوان، دنبلان، لوزالمعده
-
tuber
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غده، سیبک، تکمه، دکمه، زگیل، برامدگی زگیل مانند، برجستگی قارچ دنبلان
-
tubers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غده، سیبک، تکمه، دکمه، زگیل، برامدگی زگیل مانند، برجستگی قارچ دنبلان