کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنبالۀ متناوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
uniformly convergent sequence
دنبالۀ یکنواختهمگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
sequential move game
بازی حرکتدنبالهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هریک از بازیهایی که در آنها بازیگران یکی پس از دیگری حرکت میکنند و درنتیجه بازیگرانی که دیرتر وارد بازی میشوند، در مقایسه با بازیگران پیش از خود، اطلاعات بیشتری دارند
-
satellite state, satellite
دولت دنبالهرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی بهظاهر مستقل که ازلحاظ مرامی و سیاسی و اقتصادی از یک دولت نیرومند پیروی میکند
-
direct sequence spread spectrum, DSSS
طیفگستردۀ دنبالهمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی فنّاوری طیفگسترده که در آن بسامدهای نشانک حامل براساس الگوهای ازپیشتعیینشده تغییر میکند
-
ستاره دنباله دار
فرهنگ فارسی معین
( ~دُ لِ) (اِمر.) جرمی ابر مانند با هسته ای نورانی که مداری متغیر به دور خورشید دارد و هنگامی که مدارش از نزدیک خورشید می گذرد دنباله ای درخشان از خود آشکار می کند.
-
سرمه ٔ دنباله دار
لغتنامه دهخدا
سرمه ٔ دنباله دار. [ س ُ م َ / م ِ ی ِ دُم ْل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط سرمه که در گوشه ٔ چشم از جانب بناگوش کشند. (آنندراج ) : سایه ای کز نی نماید آهوی رم خورده راسرمه ٔ دنباله دارنرگس جادوی اوست .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
اختر دنباله دار
لغتنامه دهخدا
اختر دنباله دار. [ اَ ت َ رِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ستاره ٔ دنباله دار. نوعی از ستارگان که دُم گونه ای دارند و عرب آنرا ذوذنب خواند : بخال و گوشه ٔ ابروی او مبین گستاخ که همچو اختر دنباله دار خونریز است . صائب .فتنه در دنباله دارد ...
-
ستاره دنباله دار
دیکشنری فارسی به عربی
مذنب
-
دنباله دار بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر
-
دنباله،گوشواره،دو بنده
لهجه و گویش تهرانی
بخشهای بادبادک
-
ستاره دنباله دار
واژهنامه آزاد
هالی.
-
weakly sequentially compact set
مجموعۀ دنبالهایفشردۀ ضعیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] زیرمجموعهای از یک فضای بُرداری هنجدار که نسبت به توپولوژی ضعیف، دنبالهای فشرده است
-
perfect information sequential game
بازی دنبالهای اطلاعاتکامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نوعی بازی پیاپی که در آن هر بازیگر از کنشهای دیگر بازیگران در مراحل پیشین آگاه است
-
imperfect information sequential game
بازی دنبالهای اطلاعاتناقص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نوعی بازی پیاپی که در آن هر بازیگر از کنشهای دیگر بازیگران در مراحل پیشین آگاه نیست
-
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
دیکشنری فارسی به عربی
فقدان الذاکرة