کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنبالهدار بلنددوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
null sequence
پوچدنباله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دنبالهای از اعداد یا تابعها که حد آن صفر است
-
ascending sequence
دنبالۀ افزایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دنبالهای از عناصر در یک مجموعۀ جزئیمرتب بهطوریکه هر عضو دنباله ناکمتر از عضو قبل باشد
-
mouldboard extension
دنبالۀ برگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← دنباله
-
دنبالهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← ستارۀ دنبالهدار
-
binary sequence
دنبالۀ دوحالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] دنبالهای که هر عدد آن میتواند یکی از دو مقدار ممکن را اختیار کند
-
descending sequence
دنبالۀ کاهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دنبالهای از عناصر در یک مجموعۀ جزئیمرتب بهطوریکه هر عضو دنباله نابیشتر از عضو قبلی باشد
-
alternating sequence
دنبالۀ متناوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دنبالهای از اعداد حقیقی که جملات آن یکدرمیان مثبت و منفی باشند
-
دنباله دو
لغتنامه دهخدا
دنباله دو. [ دُم ْ ل َ / ل ِ دَ / دُو ] (نف مرکب ) دونده به دنبال کسی . آنکه از عقب کسی می دود. (ناظم الاطباء).
-
دنباله رو
لغتنامه دهخدا
دنباله رو. [دُم ْ ل َ / ل ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه از عقب کسی می رود. پیرو. تابع. تقلیدگر. (از یادداشت مؤلف ).
-
دنباله رود
لغتنامه دهخدا
دنباله رود. [ دُم ْ ل ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز است . این دهستان در قسمت جنوب باختری ایذه و در کوهستان واقع و هوای آن در قسمتهای مرتفع معتدل و در قسمتهای پست گرم است . آب آن از رودخانه است و 18 آبادی و حدود2000 تن جمعیت...
-
دنباله کش
لغتنامه دهخدا
دنباله کش . [ دُم ْ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده به دنبال . || (ن مف مرکب ) هرکه به دنبال کشیده شود. || (اِ مرکب ) چنداول و ساقه ٔ لشکر. (ناظم الاطباء).
-
دنباله گرد
لغتنامه دهخدا
دنباله گرد. [ دُم ْ ل َ / ل ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه از عقب کسی می گردد. (ناظم الاطباء) : یا رب دل آشنا به نگاه کسی مباددنباله گرد چشم سیاه کسی مباد.میرزارضی (از سفینه ٔ خوشگو نسخه ٔ خطی دانشگاه ).
-
باج دنباله
لغتنامه دهخدا
باج دنباله . [ ج ِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از باجهای رسوم ایران و از بعضی بتحقیق رسیده که بمعنی حراج زیادت باشد، پس بمجاز بمعنی کمال زیادت آمده . تأثیر گوید : باج دنباله مه از روز قیامت گیردسرمه ٔ دیده کند گر شب کوتاه مرا.(از...
-
دنباله رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] dombālero[w] پیرو؛ آنکه پشت سر دیگری برود.
-
دنباله داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر