کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دم شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سپیده دم
لغتنامه دهخدا
سپیده دم . [ س َ / س ِ دَ / دِ دُ ] (اِ مرکب ) سرخ مرد [ کذا ] را گویند و آن گیاهی است شبیه به بستان افروز و ساقش سفید می باشد. (برهان ). جنسی از سبزه های مأکول که آن را سرخ مرد (کذا) گویند. (شرفنامه ).
-
نیم دم
لغتنامه دهخدا
نیم دم . [ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) لحظه ای .لختی . نفسی . لمحه ای . مهلتی به غایت اندک . زمانی بسیار کم : دریاب عیش صبحدم تا نگذرد بگذر ز غم کآنگه به عمری نیم دم دریافت نتوان صبح را.خاقانی .
-
یک دم
لغتنامه دهخدا
یک دم . [ ی َ / ی ِ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) یک نفس : این است که از برای یک دم در چارسوی امید وبیمیم . خاقانی . || یک لحظه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک لمحه . (ناظم الاطباء). لحظه ای . (یادداشت مؤلف ) : که با من یک زمان چشم آشنا باش مکن بیگانگی ی...
-
بریده دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridedom = دمبریده
-
کبوتر دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kabutardam لب بر لب معشوق گذاشتن و بوسۀ طولانی گرفتن.
-
گسسته دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastedam ۱. نفسبریده.۲. آنکه از خستگی نفسش بند آمده باشد.
-
afterblow/ after blow
پسدَم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] نوعی دَمش در فرایند بِسمِر (Bessemer process) که برای فسفرزدایی، پس از کربنزدایی انجام میشود
-
tail wheel, tail landing gear
چرخ دُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چرخی که در انتهای بدنه و عقبتر از ارابۀ فرود اصلی قرار دارد و دُم را بر روی زمین نگه میدارد
-
tail bumper
سپر دُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برآمدگی یا سازۀ تقویتشدهای در زیر دُم هواگَرد که از وارد آمدن صدمه به بدنه در حین برخورد با زمین جلوگیری میکند
-
empennage
دُم 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموعۀ کامل دُم هواپیما، شامل سطوح افقی و عمودی ثابت و متحرک
-
tailplane
دُم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← دُم افقی
-
cauda equina
دُماسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
-
Equisetaceae
دماسبیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از نهانزادان آوندی که دارای ساقههای بندبند توخالی و برگهای فلسی بههمپیوستهاند
-
horizontal stabiliser, horizontal tail, stabiliser
دُم افقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ماهیواری کموبیش افقی در دُم هواگَرد برای تأمین پایداری طولی متـ . دُم tailplane
-
docking 2
دُمبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] قطع تمام یا قسمتی از دُم دام