کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دم آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دم به دم کسی دادن
لهجه و گویش تهرانی
با کسی همصحبت یا وارد مشاجره شدن
-
دُم سیخ کردن،دم سیخاندن
لهجه و گویش تهرانی
مردن(به شوخی)به علت جمود نعش حیوانات که دم آنها سیخ میشود.
-
عیسی دم
لغتنامه دهخدا
عیسی دم . [ سا دَ ] (ص مرکب ) دارای دمی چون دم عیسی . مسیح دم . مسیحادم . عیسی نفس . مسیحانفس . جان بخش . زنده کننده ٔ مردگان : پس از این نام تو بر خاطر دهرصدر عیسی دم و یوسف نظر است . خاقانی .می عطسه ٔ آدم شده یعنی که عیسی دم شده داروی جان جم شده در...
-
گسسته دم
لغتنامه دهخدا
گسسته دم . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه از پس دویدن مانده باشد و نفسش گسسته باشد. (آنندراج ). آنکه نفسش بند آمده باشد : پیوسته باد عزّت و فرّ و جلال اوبدگوی را بریده زبان و گسسته دم . فرخی .نگر که در پی بویت دویده بود صباکه وقت صبحدمش خ...
-
گنده دم
لغتنامه دهخدا
گنده دم . [ گ َ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) بَخِر. آنکه دهان او بوی بد دهد.
-
کلته دم
لغتنامه دهخدا
کلته دم . [ ک َ ت َ / ت ِ دُ ] (ص مرکب ) بریده دم . (از غیاث ). کوتاه دم . قصیرالذنب . (فرهنگ فارسی معین ) : می پیچ و می کش از غم چون مار کلته دم . شمس خالد (از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به کلته شود.
-
کوتاه دم
لغتنامه دهخدا
کوتاه دم . [ دُ ] (ص مرکب ) ابتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که دم کوتاه دارد.
-
گرفته دم
لغتنامه دهخدا
گرفته دم . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ دَ ] (ص مرکب ) نفس تنگ . تنگ نفس . بستن دم در موقع حرکت و دویدن .
-
گرگ دم
لغتنامه دهخدا
گرگ دم . [ گ ُ دُ ] (اِ مرکب ) عمودالصبح . ذنب السرحان . دم گرگی . صبح کاذب .
-
tailcone
مخروط دُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پوشش آئرودینامیکی مخروطیشکل که بر روی انتهای بدنۀ هواگَرد و بهویژه سامانۀ خروجی موتور جت نصب میشود
-
tail logo
نشان دُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشانی بر روی دُم هواپیما که نمایانگر شرکت بهکارگیرندۀ آن است
-
Puppis, Pup, Stern
کشتیدُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی بارز نیمکرۀ جنوبی آسمان که بخشی از صورت کهنکشتی یا سفینه است
-
magnetotail
مغناطیسدُم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بخشی از مغناسپهر زمین، در طرف پشتبهخورشید یا ناحیۀ شب با طول متغیری حدود صدها برابر شعاع زمین متـ . دنبالۀ زمینمغناطیسی geomagnetic tail
-
سبیده دم
لغتنامه دهخدا
سبیده دم . [ س ِ دَ / دِ دَ ] (اِ مرکب ) صباح . دم صبح . طلوع آفتاب . سپیده دم . رجوع به سپیده دم شود.
-
سپیده دم
لغتنامه دهخدا
سپیده دم . [ س َ / س ِ دَ / دِ دَ ] (اِ مرکب ) سحرگاه و دم صبح صادق . (برهان ). گاه طلوع صبح صادق و دمیدن سپیده . (آنندراج ). صبح صادق . (غیاث ). سحر. (شرفنامه ). فلق . مُغْرَب . (منتهی الارب ) : دلخسته و مجروحم و پی خسته و گمراه گریان بسپیده دم و نا...