کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمیق
لغتنامه دهخدا
دمیق . [ دَ ] (ع ص ) در چیزی درآمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
دمیغ
لغتنامه دهخدا
دمیغ. [ دَ ] (ع ص ) سرشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنکه دماغ او را آفتی رسیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ).- دمیغالشیطان ؛ لقب مردی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مدموق
لغتنامه دهخدا
مدموق . [ م َ ] (ع ص ) در چیزی درآمده . (منتهی الارب ). مندرج شده . (ناظم الاطباء). داخل کرده شده در چیزی . دمیق . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از دمق . رجوع به دمق شود.