کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دمیده
/damide/
معنی
۱. وزیده.
۲. روییده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمیده
فرهنگ فارسی معین
(دَ دِ) (ص مف .) 1 - فوت کرده ، پف کرده . 2 - وزیده . 3 - روییده . 4 - طلوع کرده .
-
دمیده
لغتنامه دهخدا
دمیده . [ دَ دَ / دِ ] (ن مف ) فوت کرده . پف کرده . || که در آن بدمند. نای و بوق و مشک و هر چیزی که در آن دمیده باشند : ز نای دمیده بر آهنگ دورگمان بود کآمد سرافیل و صور. نظامی . || آماسیده . بادکرده . ورم کرده . پف کرده . بالاآمده از پوکی . (یادداشت...
-
دمیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) damide ۱. وزیده.۲. روییده.
-
جستوجو در متن
-
desmognathous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده
-
mirkish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده
-
deaves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده می شود
-
deamidate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده شدن
-
demiturned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده
-
downgyved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده شده
-
dimedone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده
-
deaminated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده شده
-
conscience-smitten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجدان دمیده شده است
-
blown
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیده شده، ورم کرده
-
nose flutes
نایهای خیشومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از نایها که با بینی در آنها دمیده میشود