کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دموی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دموی
/damavi/
معنی
پُرخون.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دموی
فرهنگ فارسی معین
(دَمَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به دم ، خونی .
-
دموی
لغتنامه دهخدا
دموی . [ دَ م َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به دم به معنی خون باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). رجوع به دم شود.
-
دموی
لغتنامه دهخدا
دموی . [ دَ م َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به دم . خونی : اسهال دموی . (یادداشت مؤلف ). خونین و پرخون . (ناظم الاطباء) : و نیز از بیماری دموی و صفرایی به ماءالشعیر ایمنی بود و اطباءعراق وی را ماء مبارک خوانند. (نوروزنامه ). || آنکه خون زیاد به تن دارد...
-
دموی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دَم) [عربی: دمویّ] (طب قدیم) damavi پُرخون.
-
واژههای مشابه
-
دموي
دیکشنری عربی به فارسی
خوني , لخته شده , جنايت اميز , خونخوار
-
اسهال دموی
لغتنامه دهخدا
اسهال دموی . [ اِ ل ِ دَ م َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسهال خونی شود.
-
جستوجو در متن
-
لخته شده
دیکشنری فارسی به عربی
دموي
-
جنایت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
دموي , سرير
-
خونی
دیکشنری فارسی به عربی
دامي , دموي
-
خونخوار
دیکشنری فارسی به عربی
دامي , دموي
-
ماشرا
واژگان مترادف و متضاد
ورم، آماس (دموی)
-
demos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموی، توده مردم، قاطبه مردم، جمهور
-
ماشرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] (طب قدیم) māšarā ورم و آماس دموی در پوست بدن.