کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دموکراسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دموکراسی
/demokrāsi/
معنی
نظام حکومتی که در آن مردم دارای آزادی و حقوق برابر هستند و اختیار مملکت و تعیین هیئت دولت در دست نمایندگانی است که مردم انتخاب میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
مردم سالاری، مردمسالار
دیکشنری
democracy
-
جستوجوی دقیق
-
دموکراسی
فرهنگ واژههای سره
مردم سالاری، مردمسالار
-
دموکراسی
فرهنگ فارسی معین
(دِ مُ) [ فر. ] (اِمر.) حکومت مردم بر مردم ، حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب می شوند.
-
دموکراسی
لغتنامه دهخدا
دموکراسی . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) دمکراسی . حکومت عامه . حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارهادر آن به وسیله ٔ نمایندگانی که عموم مردم انتخاب می کنند انجام می شود. مقابل حکومتی که در دست طبقه ای خاص و ممتاز است . و رجوع به دائرةالمعارف ...
-
دموکراسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: démocratie] (سیاسی) demokrāsi نظام حکومتی که در آن مردم دارای آزادی و حقوق برابر هستند و اختیار مملکت و تعیین هیئت دولت در دست نمایندگانی است که مردم انتخاب میکنند.
-
دموکراسی
دیکشنری فارسی به عربی
ديمقراطية
-
واژههای مشابه
-
دموكراسى
دیکشنری فارسی به عربی
الديمقراطية
-
جستوجو در متن
-
democracies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموکراسی ها، دموکراسی، حکومت قاطبه مردم
-
دموکراتیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: démocratique] (سیاسی) demokrātik ۱. مربوط به دموکراسی.۲. براساس دموکراسی.
-
demagogism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموکراسی
-
antidemocracy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد دموکراسی
-
demophobia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموکراسی
-
demagogy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموکراسی
-
demodectic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموکراسی