کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دموستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دموستن
لغتنامه دهخدا
دموستن . [ دِ مُس ْ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به دمستنس شود.
-
جستوجو در متن
-
Demosthenes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دموستن
-
لیکورگ
لغتنامه دهخدا
لیکورگ . (اِخ ) مقنن اسپارطه . قانونگذار اسپارتی و رواج دهنده ٔ مجدد بازیهای المپ . خطیب آتنی و پس از دموستن مشهورترین آنان (حدود396 - حدود 324 ق . م .). و رجوع به لیکورگوس شود.
-
پی تون
لغتنامه دهخدا
پی تون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر نطقهای او درآیند. این مرد مهارتی بسزا داشت و از حیث آوای رسا و سخن بلیغ معروف بود وبا همه ٔ مهارتی که در سخنگوئی و ...
-
هارتل
لغتنامه دهخدا
هارتل . [ ت ِ ] (اِخ ) گیوم شوالیه دو. زبانشناس اتریشی که در سال 1839 م . در هوف (مراوی ) متولد شد و در سال 1907 م . در وین درگذشت . در وین استاد زبانشناسی بود. آثار زیر از اوست : مطالعات همری (1871 - 1874)، مطالعاتی درباره ٔ دموستن (1877 - 1878) و م...
-
النت
لغتنامه دهخدا
النت . [ اُ ل َ ] (اِخ ) شهری در کالسیدیک (شب__ه جزیره ٔ میان خلیج سالونیک و ارفانی ) هنگام محاصره ٔ این شهر بوسیله ٔ فیلیپ مقدونی دموستن یونانی با پیروان خود از مردم النت کوشید که آتنیان را به رهایی شهر مصمم سازد ولی نتیجه نبخشید. رجوع به ایران باست...
-
ژیلیپ
لغتنامه دهخدا
ژیلیپ . (اِخ ) نام سردار اسپارتی در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد. وی برابر شهر سیراکوز بر دو سردار آتنی بنام نیسیاس و دموستن ظفر یافت و سپاه آنان را منهزم ساخت (413 ق .م .) و پس از تسخیر شهر آتن بفرمان لیزاندر مأمور حمل غنائم جنگ به اسپارت شد ولی به ...
-
پوروس
لغتنامه دهخدا
پوروس . [ پ ُ رُ ] (اِخ ) نام یکی ازجزایر یونان در بحر الجزائر، قرب شمال شرقی موره واقع و مساحت آن 22 هزارگز مربع و دارای 7020 تن سکنه است . و همگی از نژاد آرناؤد هستند و بزبان آرناؤد تکلم کنند، مرکز آن قصبه ای است بهمین اسم که 5000 تن سکنه دارد و ...
-
پروتیت
لغتنامه دهخدا
پروتیت . [ پْرُ / پ ِ رُ ] (اِخ ) رئیس شورشیان مردم تبس که با رئیس دیگر بنام فنیکس بر ضد اسکندر (هنگامی که او با مردمان همجوار مقدونیه در گیرودار بود) قیام کرد و به ساخلو مقدونی در کادمه که ازارگ بیرون آمده بود حمله بردند و ارگ را محاصره کردند و بعد ...
-
فیلیپ
لغتنامه دهخدا
فیلیپ . (اِخ ) پدر اسکندر مقدونی است .وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد. برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند. معروف است که ی...
-
اسخینس
لغتنامه دهخدا
اسخینس . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) یکی از خطبای یونان قدیم . وی دارای فصاحت و بلاغت کامل بود. آتنیان او را بسفارت نزد پادشاه مقدونیه فیلفوس (فیلیپ ) فرستادند و او مشمول عطاها و عواطف شاهانه شد و پس از بازگشت از وی طرفداری میکرد و با خطیب مشهور دموستن بنای من...
-
لئوستن
لغتنامه دهخدا
لئوستن . [ ل ِ ءُ ت ِ ] (اِخ ) نام سرداری آتنی معاصر با اسکندر کبیر. پس از درگذشتن اسکندر آتنی ها به تشویق دموستن خطیب شهیر به خیال استقلال افتادند و لئوستن را مأمور کردند که هشت هزار نفر سپاهیان اجیری که در دماغه ٔ تِناردر پلوپونس اقامت داشتند و آن...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َدَ ] (اِخ ) مقدونی ، مشهور به اسکندر گُجَسْتَک (ملعون ) یا کبیر (مولد 356، جلوس 336 و وفات 323 ق .م .). اسم این پادشاه مقدونی الکساندر ۞ بود و مورخین عهد قدیم هم چنین نوشته اند ولی مورخین قرون اسلامی او را اسکندر ۞ یا اسکندر الرومی ۞ ...
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ).نام و نسب : نام او اُخُس بود که تصور میکنند یونانی شده ٔ وهوک است ، وی پس از اینکه به تخت نشست ، خود را اردشیر نامید، اسم او را چنین نوشته اند: در کتیبه ٔ تخت جمشید، که از خود اوست ، ارت َ خْش...