کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دموج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دموج
لغتنامه دهخدا
دموج . [ دُ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و استوار شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). محکم شدن چیزی در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). درآمدن در چیزی و پنهان شدن در آن . (ناظم الاطباء). || گام کوتاه زدن و بشتاب دویدن خ...
-
جستوجو در متن
-
خرگوش
لغتنامه دهخدا
خرگوش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف . گویند ماده ٔ او را مانند زنان حیض آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). حیوانی وحشی که گوشهای دراز دارد. (ناظم الاطباء). ابوخداش . ابوخرانق . ابوعروة. ابوبنهان . ارنب . اصمع. حَوْشَب . درماء. در...
-
استوار
لغتنامه دهخدا
استوار. [ اُ ت ُ ] (ص ) (از پهلوی استوبار یا هستوبار ، به معنی معتقد و ثابت قدم ) پایدار. ثابت . پابرجا . پای برجا. استوان . (رشیدی ). ثبت . ثابت . (دهار). راسخ . (دهار) (منتهی الارب ). رابطالجاش . متین . (السامی ) (دهار) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مب...