کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دمنه
/demne/
معنی
۱. روباه: ◻︎ گاه فریب دمنهٴ افسونگرند لیک / روز هنر غضنفر لشکرشکن نیاند (خاقانی: ۱۷۴).
۲. [مجاز] آدم مکار و حیلهگر. Δ در اصل نام شغالی حیلهگر در کتاب «کلیله و دمنه» است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمنه
فرهنگ فارسی معین
(دِ نِ) [ ع . دمنة ] (اِ.) 1 - آثار به جا مانده از خانه و آبادی . 2 - در فارسی به معنی دشت و صحرا.
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) نام شغالی رفیق کلیله که سعایت شتر پیش شیر نموده او را به قتل رسانید و در کتاب کلیله و دمنه که در امور سیاست مدن نوشته شده حکایت آن مفصل ذکر شده است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از لغت محلی ش...
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) روباه . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (برهان ) (از انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر) : چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خادشوم چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال . معروفی .نه دمنه چون اسد نه درمنه ...
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [ دِ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) دمنة.سرگین برهم نشسته و پشک . (غیاث ). سرگین جمعگشته . (ازفرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از لغت محلی شوشتر).- سبزه ٔ دمنه ؛ خضرای دمن . سبزه که در سرگین زار روید : دمنه ٔ رفتگان تست این خاک سبزه ٔ دمنه را چه داری پ...
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سوراخی که برای دم کشی و باد آمدن به تنور گذارند. (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء)(از برهان ). فرجه ٔ تنور. (انجمن آرا). باجه ٔ تنور.
-
دمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] demne ۱. روباه: ◻︎ گاه فریب دمنهٴ افسونگرند لیک / روز هنر غضنفر لشکرشکن نیاند (خاقانی: ۱۷۴).۲. [مجاز] آدم مکار و حیلهگر. Δ در اصل نام شغالی حیلهگر در کتاب «کلیله و دمنه» است.
-
واژههای مشابه
-
دمنة
لغتنامه دهخدا
دمنة. [ دِ ن َ ] (ع ص ) نیکو سیاست کننده : هی دمنة مال ؛ یعنی او نیکو سیاست کننده ٔ شتران است . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) آثار خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنچه سیاه بوداز نشان خانه ...
-
دمنه دانی
لغتنامه دهخدا
دمنه دانی . [ دَ ن َ / ن ِ نی ] (اِ مرکب ) دمله دانی . لته و کهنه ٔ پیچیده ای که در سوراخ تنور گذارند تا بخارآن بیرون نرود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از برهان ) (از انجمن آرا) : آن ریش چنان نمی پسندندصاحب طبعان این زمانی زیرا...
-
جستوجو در متن
-
مجال طلب
لغتنامه دهخدا
مجال طلب . [ م َطَ ل َ ] (نف مرکب ) فرصت طلب : و شک نیست که دمنه مجال طلب و مضرب و نمام است . (کلیله و دمنه ).
-
بختکان
لغتنامه دهخدا
بختکان . [ ب ُ ] (اِخ ) بختگان . نام پدر بزرجمهر: ابتداء کلیله و دمنه و هو من کلام بزرجمهر بختکان . (کلیله و دمنه ). و رجوع به بزرجمهر شود.
-
شتربه
لغتنامه دهخدا
شتربه . [ ش َ رَ ب َ /ب ِ ] (اِخ ) نام گاوی است که به تزویر شغالی که به دمنه موسوم است فریفته شد و با شیر جنگ کرد و کشته شدو این حکایتی است در کتاب کلیله و دمنه . (برهان ). صحیح آن شنزبه است و شتربه مصحف آن است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). به اصطلاح ...
-
آغاز نهادن
لغتنامه دهخدا
آغاز نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) آغاز کردن . آغازیدن : پس آن مزدور چنگ برداشت و سماع خوش آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). شکال هم بدین نمط فصلی آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). هر دو جنگ آغاز نهادند. (کلیله و دمنه ).
-
رموز
لغتنامه دهخدا
رموز. [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رمز. (اقرب الموارد). رمزها. رجوع به رمز شود : این سخن از اشارات و رموز متقدمان است . (کلیله و دمنه ). و شرایط سخن آرایی در تضمین امثال ... و شرح رموز و اشارات تقدیم نموده آید. (کلیله و دمنه ). در رموز متقدمان ... نخوانده ای که...