کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمبلیچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دمبلیچه
/dombaliče/
معنی
= دنبالچه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمبلیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دنبلیچه› (زیستشناسی) [عامیانه] dombaliče = دنبالچه
-
واژههای مشابه
-
دمبلچه،دُمبلیچه
لهجه و گویش تهرانی
دنبالچه، دنبالیچه
-
جستوجو در متن
-
حرقفی عصعصی
لغتنامه دهخدا
حرقفی عصعصی . [ ح َ ق َ ع ُ ع ُ ](ص نسبی ) (عضله ٔ...) به عضله ای اطلاق میشود که حفره ٔ ورکی مستقیمی ورک و دمبلیچه را در خود جای میدهد بنابراین عضله ٔ مقرر است .
-
عصعص
لغتنامه دهخدا
عصعص . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) گوشت باطن الیه ٔ گوسپند یا بن دم و استخوان دمغزه . (منتهی الارب ). استخوان مابین هر دو سرین قریب از مقعد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عَجب و استخوان دم . (از اقرب الموارد). مهره هاست که نشستن مردم بر آن باشد... و عدد آن سه اس...