کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
subadiabatic lapse rate
آهنگ کاهش فروبیدرروِ دما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آهنگ کاهش عمودی دمای هوا در شرایطی فروتر از حالت بیدررو
-
واژههای همآوا
-
دمع
واژگان مترادف و متضاد
اشک، دمعه، سرشک
-
دمع
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) = دمعه : اشک ، سرشک . ج . دموع .
-
دمع
لغتنامه دهخدا
دمع. [ دَ ] (ع اِ) اشک چشم از اندوه و یا شادی . ج ، دموع ، اَدْمُع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اشک . سرشک . آب چشم . (یادداشت مؤلف ). آب چشم . ج ، دموع . (مهذب الاسماء). اشک چشم . (غیاث ). اشک . (ترجمان القرآن جرجانی...
-
دمع
لغتنامه دهخدا
دمع. [ دَ / دَ م َ ] (ع مص ) اشک باریدن چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رفتن اشک . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
دمع
لغتنامه دهخدا
دمع. [ دُ م ُ ] (ع اِ) نشان و اثر آب چشمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نشان و اثری در مجرای دمعه . (ناظم الاطباء). نشان در مجرای اشک ، و آن خطی کوچک است . (از اقرب الموارد).
-
دمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: دُمُوع] [قدیمی] dam' اشک؛ سرشک؛ اشک چشم.
-
دَمْعِ
فرهنگ واژگان قرآن
اشک
-
دُما
لهجه و گویش بختیاری
domâ عقب، پشتِ سر.
-
جستوجو در متن
-
پربند
واژهنامه آزاد
کنتور، به خطوط هم ارزش در هواشناسی گویند، پربند دما = خطوط هم دما = کنتور دما
-
temp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دما
-
temps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دما
-
high pressure-high temperature
فرهنگ لغات علمی
فشار بالا-دما بالا
-
temperature reduction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهش دما