کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دمامه
/damāme/
معنی
نفیر؛ نای؛ شیپور: ◻︎ چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه / تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد (مولوی۲: ۲۴۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
طبل، کوس، نای، نقاره
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمامه
واژگان مترادف و متضاد
طبل، کوس، نای، نقاره
-
دمامه
فرهنگ فارسی معین
(دَ مَ یا مِ) (اِ.) نقاره ، کوس .
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَ م َ / م ِ ] (اِ) نقاره . (غیاث ). کوس و نقاره . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر). طبلک . (زمخشری ). نقاره را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نقاره و طبل ، و با لفظ نواختن مستعمل . (از آنندراج ). دبدبه . (دهار) (زمخشری...
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَ م َ / م ِ ] (از ع ،اِمص ) دمامة. زشت رویی و زشتی . (ناظم الاطباء) : گویند که بدین میانه اندر اعتدال هوا بیشتر است [ یعنی در میان زمین که خراسان و ایران و سجستان باشد ] و قد مردمان این نواحی مستوی است و سرخی روسیان ندارند و سیاهی حبشیان و...
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَم ْ ما م َ ] (ص ، اِ) دختر با گفتاری فریبنده . دختری زیرک که خود را چون زنان سالخورده نماید. (یادداشت مؤلف ).
-
دمامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] damāme نفیر؛ نای؛ شیپور: ◻︎ چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه / تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد (مولوی۲: ۲۴۰).
-
واژههای مشابه
-
دمامة
لغتنامه دهخدا
دمامة. [ دَ م َ ] (ع اِ) زشت روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
دمامة
لغتنامه دهخدا
دمامة. [ دَ م َ ] (ع مص ) زشت روی و خردجسم و حقیر گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زشت روی شدن . (المصادر زوزنی ) (ازتاج المصادر بیهقی ) (دهار). و رجوع به دمامه شود.
-
دَمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده، خدمتکار زن پادشاه دیوان
-
واژههای همآوا
-
دَمامه
لهجه و گویش تهرانی
دیو ماده، خدمتکار زن پادشاه دیوان
-
جستوجو در متن
-
طبل
واژگان مترادف و متضاد
دمامه، دهل، کوس، نقاره
-
kettledrums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتله ای، نقاره، دهل، کوس، دمامه، عصرانه مفصل