کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دماغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گَنده دماغ
لهجه و گویش تهرانی
بد اخلاق
-
گوه دماغ
لهجه و گویش تهرانی
بد اخلاق
-
نُس دماغ
لهجه و گویش تهرانی
دارای بینی بزرگ
-
دماغ چاق
واژهنامه آزاد
دماغ بزرگ، دماغ فربه
-
long-nose tractor
دماغدار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی کامیون که موتور آن در جلوی اتاق قرار دارد
-
long-nose truck
دماغدار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی تریلی که موتور آن در جلوی اتاق قرار دارد
-
cab over tractor
بیدماغ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی کامیون که اتاق آن مستقیماً بر روی موتور قرار دارد
-
cab over truck
بیدماغ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی تریلی که اتاق آن مستقیماً بر روی موتور قرار دارد
-
دل و دماغ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لُ دَ) (اِمر.) حوصله و شوق . ؛از ~ افتادن بی حوصله و دلسرد شدن .
-
سه ایوان دماغ
فرهنگ فارسی معین
(س . اِ نِ دِ) (اِمر.) محل فکر، محل خیال و محل حفظ ؛ سه غرفة دماغ ، سه غرفة مغز.
-
ساز بودن دماغ
لغتنامه دهخدا
ساز بودن دماغ . [ دَ ن ِ دِ ] (مص مرکب ) کنایه از تازه و خوش بودن دماغ است . (آنندراج از بهار عجم ) : ز شوق وصل تو دایم دماغ من ساز است می هوای تو پیوسته در کدو دارم . شفیع اثر (ازآنندراج ).نصیب گشت مرا باز مانده ٔ لب یاردماغم از می لعلی است ساز در گ...
-
سه ایوان دماغ
لغتنامه دهخدا
سه ایوان دماغ . [ س ِ اِ ن ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از محل فکر، محل خیال و محل حفظ باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
سه غرفه ٔ دماغ
لغتنامه دهخدا
سه غرفه ٔ دماغ . [ س ِ غ ُ ف َ / ف ِ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سه ایوان دماغ است که محل فکر و محل خیال و محل حافظه باشد. (برهان ).
-
باد در دماغ نشستن
لغتنامه دهخدا
باد در دماغ نشستن . [ دَرْ دِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به باد در مغز نشستن شود : منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست در دماغ مملکت باد سلیمانی نشست .امیرخسرو.
-
بی دل و دماغ
لغتنامه دهخدا
بی دل و دماغ . [ دِل ُ دِ / دَ ] (ص مرکب ) (از بی + دل + و + دماغ ) مهموم . مغموم . گرفته . دلتنگ . بی حوصله . که حالی ندارد.