کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دما
/damā/
معنی
۱. گرمی؛ حرارت.
۲. درجۀ حرارت؛ اندازۀ گرمی یا سردی برحسب مقیاسهای قراردادی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حرارت، گرما، گرمی ≠ سرما
دیکشنری
gas, heat, pyro-, temperature, thermo-
-
جستوجوی دقیق
-
دما
واژگان مترادف و متضاد
حرارت، گرما، گرمی ≠ سرما
-
temperature
دما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی که معرف انرژی جنبشی متوسط مولکولهای جسم است
-
دما
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) اندازة گرمی یا سردی یک جسم بر حسب مقیاس های قراردادی .
-
دما
لغتنامه دهخدا
دما. [ دَ ] (اِ) دم و نفس . (انجمن آرا) (از آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (ناظم الاطباء). قطع. ربو. نفس . نسمه . (یادداشت مؤلف ). || بهر. نهج . نهیج . تتابع نفس . حشا. (یادداشت مؤلف ): و آنچه به شُش رود از وی ، دما و ضیق النفس و سرفه ٔ تر و س...
-
دما
لغتنامه دهخدا
دما. [ دِ ] (اِ) مزاج و طبیعت . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نهاد. (انجمن آرا) (آنندراج ). || (هزوارش ، اِ) به معنی رودخانه است .(از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ).
-
دما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: damāk] damā ۱. گرمی؛ حرارت.۲. درجۀ حرارت؛ اندازۀ گرمی یا سردی برحسب مقیاسهای قراردادی.
-
دما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دماء] [قدیمی] demā = دَم۲
-
دما
دیکشنری فارسی به عربی
درجة الحرارة
-
واژههای مشابه
-
دُما
لهجه و گویش بختیاری
domâ عقب، پشتِ سر.
-
یخدما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← محیط یخدما
-
cryogenic temperature
زمدما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دمایی که در حدود دمای شارههای زمزاشناختی 77 درجۀ کلوین یا کمتر است
-
حقل دماً
لغتنامه دهخدا
حقل دماً. [ ؟ مَن ْ ] (اِخ ) (مزرعه خون ) (1ع 1:19). و آن مزرعه ٔ کوزه گر بود که رؤسای کهنه ازبهای خون خداوند ما عیسی مسیح که یهودا بدیشان پس داد برای مدفن غریبان خریدند. (مت 27:6 - 8). و پس ازآن به حقل الدم اشتهار یافت و در بیرون شهر اورشلیم بطرف ج...
-
دما تاب
دیکشنری فارسی به عربی
مشعاع
-
دُما مَنَّن
لهجه و گویش بختیاری
domâ mannan عقب ماندن.