کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دل و روده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کم دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kamdel کمجرٲت؛ ترسو.
-
گسسته دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastedel دلشکسته؛ آزردهدل.
-
لرزنده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] larzandedel آنکه دلش بلرزد؛ ترسو.
-
cardioid
دلوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مکان هندسی نقطۀ ثابتی واقع بر یک دایره که بدون لغزش بر روی دایرۀ ثابتی با همان قطر میغلتد
-
آزرده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) رنجیده ، ملول ، آزرده خاطر.
-
آسوده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ ) (ص مر.) آسوده خاطر، فارغ البال ، بی دلواپسی .
-
آشفته دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ ) (ص مر.) پریشان خاطر، آشفته حال .
-
پراگنده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) آن که دلی پراکنده دارد، پریشان خاطر، بی آرام .
-
تاریک دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) سیاه دل ، بدذات .
-
دل بستن
فرهنگ فارسی معین
(دِ. بَ تَ) (مص ل .) انس گرفتن ، علاقمند شدن .
-
دل تُنُک
فرهنگ فارسی معین
(دِ. تُ نُ) (ص .) کم حوصله ، کم - ظرفیت .
-
دل دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) 1 - (مص ل .) عاشق شدن . 2 - توجه بسیار کردن . 3 - (مص م .) دلیر ساختن . 4 - دلداری دادن .
-
دل کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ دَ) (مص ل .) میل داشتن ، جذب شدن .
-
دل کندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) قطع علاقه کردن ، ترک کردن .
-
دل گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(دِ. گِ رِ تَ) (مص ل .) کنایه از: شجاع شدن ، روحیه گرفتن .