کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دل ماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دل ماندن
لغتنامه دهخدا
دل ماندن . [ دِ دَ ] (مص مرکب ) ملول شدن . آزرده شدن : مشو راهی که خر در گل بماندز کارت بیدلان را دل بماند. نظامی .شنیدم که باری سگم خوانده بودکه از من بنوعی دلش مانده بود.سعدی .
-
واژههای مشابه
-
دَلْ
لهجه و گویش گنابادی
dal در گویش گنابادی یعنی سگ ماده
-
دَل
لهجه و گویش بختیاری
al جانور ماده (سگ و گرگ) .
-
دِل
لهجه و گویش بختیاری
del قلب.
-
دل دل
لغتنامه دهخدا
دل دل . [ دِ دِ ] (اِ مرکب ) ناله ٔ دردناکی که به منزله ٔ آه کشند. (برهان ). ناله ٔ دردناک و آه . (ناظم الاطباء). || هسته ٔ میوجات مانند هلو و زردآلو. (ناظم الاطباء).
-
دل دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] deldel تردید؛ دودلی.〈 دلدل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شک و تردید داشتن؛ تشویش و تردید در کاری؛ دودلی.
-
دِلْ دِلْ
لهجه و گویش گنابادی
deldel در گویش گنابادی یعنی تعلل کردن ، درنگ کردن ، سستی ، تاخیر ، عذر آوردن ، بهانه تراشی برای انجام ندادن
-
دل دل
واژهنامه آزاد
دِلْ دِلْ:(deldel) در گویش گنابادی یعنی تعلل کردن ، درنگ کردن ، سستی ، تاخیر ، عذر آوردن ، بهانه تراشی برای انجام ندادن
-
دل دل زدن
لغتنامه دهخدا
دل دل زدن . [ دِ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، سریعشدن ضربان قلب از دویدن و جز آن . طپیدن دل ، چنانکه دل کسی که بسیار دویده است . اضطراب در دل . طپش در دل پدید آمدن . طپشی در دل پدید آمدن ، و بیشتر از تند رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). نفس...
-
دل دل کنان
لغتنامه دهخدا
دل دل کنان . [ دِ دِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) تردیدکنان . در حال دودلی . مردد در امور. (برهان ). کنایه از اضطراب کنان . مضطرب و حیران . (آنندراج ). || آه زنان . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). نالان . (انجمن آرا). دل دل گویان . ای دل ای دل گویان .نالان...
-
دل دل کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه، مجاز] deldelkonān در حال تردید و دودلی؛ در حال اضطراب و تشویش و نگرانی.
-
دل ای دل،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
ترجیع بند تصنیف های قدیمی،علافی
-
دِل دِل کردن
لهجه و گویش تهرانی
مردد بودن
-
دُل دُل،تخم ()
لهجه و گویش تهرانی
چیز قیمتی:مگه تخم دل دل کردی!