کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دل دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دل دل
/deldel/
معنی
تردید؛ دودلی.
〈 دلدل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شک و تردید داشتن؛ تشویش و تردید در کاری؛ دودلی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دل دل
لغتنامه دهخدا
دل دل . [ دِ دِ ] (اِ مرکب ) ناله ٔ دردناکی که به منزله ٔ آه کشند. (برهان ). ناله ٔ دردناک و آه . (ناظم الاطباء). || هسته ٔ میوجات مانند هلو و زردآلو. (ناظم الاطباء).
-
دل دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] deldel تردید؛ دودلی.〈 دلدل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] شک و تردید داشتن؛ تشویش و تردید در کاری؛ دودلی.
-
دل دل
واژهنامه آزاد
دِلْ دِلْ:(deldel) در گویش گنابادی یعنی تعلل کردن ، درنگ کردن ، سستی ، تاخیر ، عذر آوردن ، بهانه تراشی برای انجام ندادن
-
واژههای مشابه
-
دِلْ دِلْ
لهجه و گویش گنابادی
deldel در گویش گنابادی یعنی تعلل کردن ، درنگ کردن ، سستی ، تاخیر ، عذر آوردن ، بهانه تراشی برای انجام ندادن
-
دِل دِل کردن
لهجه و گویش تهرانی
مردد بودن
-
دلآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: del ārā) موجب آرامش و شادی دیگران ؛ (در قدیم) محبوب ، معشوق ؛ (در اعلام) مادر روشنک ، زن دارای داراب .
-
دلآویز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del āviz) (به مجاز) پسندیده ، خوب ، زیبا و دلنشین ، محبوب .
-
دلانگیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del angiz) (به مجاز) موجب هیجان و شادی ، پسندیده ، خوب و زیبا .
-
خرمدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: xorram del) شاد ، شادان .
-
خوشدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš del) (به مجاز) راضی و خشنود ؛ شاد ، خوشحال ؛ (در قدیم) امیدوار ، درحال شادمانی و سرور .
-
red heart
دلقرمزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قرمزی بارز درونچوب سوزنیبرگان و برخی پهنبرگان که عامل آن نوعی قارچ است
-
cardioid
دلوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مکان هندسی نقطۀ ثابتی واقع بر یک دایره که بدون لغزش بر روی دایرۀ ثابتی با همان قطر میغلتد
-
دِلْ وَرْجا
لهجه و گویش گنابادی
delwarja در گویش گنابادی یعنی با طمئنینه ، آرام و قرار گرفتن
-
دِلْ دِلُوْک
لهجه و گویش گنابادی
deldelouwk در گویش گنابادی یعنی وسواس ، تردید