کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلی یک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دلی خان
لغتنامه دهخدا
دلی خان . [ دَ ] (مغولی ، اِ مرکب ) خان اقیانوس گیر، یا خان جهان گیر. (از سازمان اداری حکومت صفوی چ دبیرسیاقی حاشیه ٔ ص 40).
-
دلی راک
لغتنامه دهخدا
دلی راک . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز، با 230 تن سکنه . واقع در 18 هزارگزی شرق ایذه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دلی رنگل
لغتنامه دهخدا
دلی رنگل . [ دِ رِ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
دلی قوروقچی
لغتنامه دهخدا
دلی قوروقچی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 28 هزارگزی جنوب بستان آباد و 30 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز - بستان آباد. آب آن از رود سهندآباد و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دوشاب دلی
لغتنامه دهخدا
دوشاب دلی . [ دِ ](حامص مرکب ) تغییر همیشگی آرزو و خواهش مانند آرزوی زن آبستن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از غیاث ).
-
ده دلی
لغتنامه دهخدا
ده دلی . [ دَه ْ دِ ] (حامص مرکب ) پریشان حالی . پریشان خاطری . اضطراب و دلواپسی . تشویش و نگرانی . (یادداشت مؤلف ) : تا از هر جانب دوستان شادمانه شوند وحاسدان و دشمنان به کوری و ده دلی روزگار کران کنند.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 72). و رجوع به ده دله شو...
-
راست دلی
لغتنامه دهخدا
راست دلی . [ دِ ] (حامص مرکب ) حالت راست دل . پاکدلی . صفا : بر صید دل عاشق شاهین صفت و عاشق در راست دلی با تو دارد صفت شاهین . سوزنی .|| ساده دلی . رجوع به راست دل شود.
-
رحم دلی
لغتنامه دهخدا
رحم دلی . [ رَ دِ ] (حامص مرکب ) مهربان بودن . دل رحم بودن . رقت قلب داشتن : از بهر این معنی است که بر رحم دلی بخاریان از شرق تا مغرب گواهی می دهند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 27).
-
رحمین دلی
لغتنامه دهخدا
رحمین دلی . [ رَ دِ ] (حامص مرکب ) نازک دل بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
ساده دلی
لغتنامه دهخدا
ساده دلی . [ دَ / دِ دِ ] (حامص مرکب ) ساده دل بودن . ساده بودن . سلیم دلی . صاف صادقی . مقابل عیاری : عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است کو، ز مسعود پراندیشه و غوغا نشود. منوچهری .خامی و ساده دلی شیوه ٔ جانبازان نیست خبری از بر آن دلبر عیار بیار....
-
سنگین دلی
لغتنامه دهخدا
سنگین دلی . [ س َ دِ ] (حامص مرکب ) حالت سنگین دل . سخت دلی : که چون بی شاه شد شیرین دلتنگ بدل برمیزد از سنگین دلی سنگ .نظامی .
-
سندان دلی
لغتنامه دهخدا
سندان دلی . [ س ِ دِ ] (حامص مرکب ) سخت دلی . آهن دلی . مقابل نرم دلی : بسندان دلی روی درهم مکش بتندی فرامش مکن وقت خوش .سعدی .
-
سیاه دلی
لغتنامه دهخدا
سیاه دلی . [ دِ ] (حامص مرکب ) قساوت قلب . بدطینتی . بدخواهی . بداندیشی . (ناظم الاطباء) : غلام مردم چشمم که با سیاه دلی هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم .حافظ (دیوان چ قزوینی ص 227).
-
صاحب دلی
لغتنامه دهخدا
صاحب دلی . [ ح ِ دِ ] (حامص مرکب ) صفت صاحب دل (به همه ٔ معانی ). رجوع به صاحب دل شود : یافته در خطه ٔ صاحب دلی سکه ٔ نامش رقم عادلی . نظامی .
-
نازک دلی
لغتنامه دهخدا
نازک دلی . [ زُ دِ ] (حامص مرکب ) رقت قلب . مهربانی . زودرنجی . رحم دلی . حالت و صفت نازک دل .