کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیل آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دلیل و برهان اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
سبب
-
هیجان بی دلیل وزیاد
دیکشنری فارسی به عربی
هوس
-
دلیل سفسطه امیز
دیکشنری فارسی به عربی
مغالطة
-
دلیل و مدرک
لهجه و گویش تهرانی
برهان
-
دلیل و برهان
فرهنگ گنجواژه
بینه، استدلال.
-
دلیل و رهنما
فرهنگ گنجواژه
بَلَد.
-
دلیل و مدرک
فرهنگ گنجواژه
بینه.
-
دلیل موجه اقامه کردن(با )
دیکشنری فارسی به عربی
حساب
-
جستوجو در متن
-
برهان آوردن
لغتنامه دهخدا
برهان آوردن . [ ب ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) استدلال . دلیل آوردن . حجت آوردن . اقامه ٔ دلیل کردن : سخن عشق زینهار مگوی یا چو گفتی بیار برهانش . سعدی .همان انگار که تقریر این سخن نکردم و برهان و بیان نیاوردم . (گلستان سعدی ).
-
استدلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دلیل خواستن . 2 - دلیل آوردن . ج . استدلالات .
-
احتجاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) دلیل و برهان آوردن .
-
احتجاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtejāj ۱. دلیل آوردن.۲. [قدیمی، مجاز] جروبحث؛ جدال.
-
محاجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خصومت، خصومتورزی، دشمنی ۲. استدلال، برهان ۳. جدل، مباحثه ۴. حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن ۵. خصومت ورزیدن
-
بهانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی:vahān] bahāne ۱. عذر؛ دستاویز؛ عذر بیجا.۲. ایراد و بازخواست بیجا.۳. [قدیمی] دلیل؛ سبب؛ علت.〈 بهانه آوردن: (مصدر لازم) برای سرپیچی از کاری عذر آوردن.
-
برهنة
لغتنامه دهخدا
برهنة. [ ب َ هََ ن َ ] (ع مص ) حجت قائم کردن . (از منتهی الارب ). برهان اقامه کردن . (ناظم الاطباء). برهان آوردن . (از اقرب الموارد). دلیل آوردن .