کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلیجان
/delijān/
معنی
کالسکۀ بزرگ سرپوشیده با چهار چرخ، برای حملونقل مسافر که پیش از پیدا شدن اتوبوس با آن مسافرت میکردند و بهوسیلۀ دو اسب یا بیشتر کشیده میشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارابه، درشکه، کالسکه
دیکشنری
coach, stagecoach, wagon
-
جستوجوی دقیق
-
دلیجان
واژگان مترادف و متضاد
ارابه، درشکه، کالسکه
-
دلیجان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] (اِ.) کالسکة بزرگ برای حمل و نقل مسافر در قدیم .
-
دلیجان
لغتنامه دهخدا
دلیجان . [ دِ ] (اِخ ) شهر کوچکی است در نواحی اصفهان ، آنرا دلیکان نیز خوانند. (از معجم البلدان ). دلیجان از توابع جرباذقان (گلبادگان ) است و در اول شهر وسط بوده است ، طولش از جزایر خالدات «فه م » و عرض از خط استوا «لج یه »، و این زمان خراب است و بیس...
-
دلیجان
لغتنامه دهخدا
دلیجان . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 48 هزارگزی جنوب رودسر و 12 هزارگزی جنوب شرقی سحابل با 220 تن سکنه ، آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دلیجان
لغتنامه دهخدا
دلیجان . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بازکیا گوراب بخش مرکزی شهرستان لاهیجان با 160 تن سکنه . واقع در 12 هزارگزی غرب لاهیجان . آب آن از نهر کیاجو منشعب از سفیدرود، و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دلیجان
لغتنامه دهخدا
دلیجان . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاندرمن ، بخش ماسال شاندرمن ، شهرستان طوالش با 184 تن سکنه . واقع در 8 هزارگزی شمال ماسال و 20 هزارگزی شمال خاوری بازار شاندرمن . آب آن از رودخانه ٔ شاندرمن و چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دلیجان
لغتنامه دهخدا
دلیجان . [ دِ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی کالسکه ٔ بزرگ که مسافر بردی . قسمی از گاری که با اسب برده میشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی وسیله ٔ نقلیه ٔ عمومی برای حمل مسافر. دلیجان از اوایل قرن هجدهم م . در اروپا متداول گردید. دلیجانهای اولیه معمولا با چهار ...
-
دلیجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: diligence] delijān کالسکۀ بزرگ سرپوشیده با چهار چرخ، برای حملونقل مسافر که پیش از پیدا شدن اتوبوس با آن مسافرت میکردند و بهوسیلۀ دو اسب یا بیشتر کشیده میشد.
-
واژههای مشابه
-
درشکه و دلیجان
فرهنگ گنجواژه
وسائل ترابری قدیمی.
-
جستوجو در متن
-
درشکه
واژگان مترادف و متضاد
ارابه، دلیجان، کالسکه، گاری
-
عربانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'arabāne گاری؛ کالسکه؛ دلیجان.
-
coupes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوپه ها، دلیجان کالسکه
-
دلرو
واژهنامه آزاد
جاي دليجان رو، زمين هموار