کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلگی
/dalegi/
معنی
۱. شکمو بودن؛ دله بودن.
۲. [مجاز] هرزه بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ لِ) (حامص .) (عا.) 1 - دله بودن . 2 - چشم چرانی ، حیزی .
-
دلگی
لغتنامه دهخدا
دلگی . [ دَ ل َ / ل ِ ] (حامص ) چگونگی و صفت و حالت دله . دله بودن . رجوع به دله شود.
-
دلگی
لغتنامه دهخدا
دلگی . [ دَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان . واقع در 29هزارگزی شمال باختری زنجان و 3هزارگزی راه شوسه ٔ زنجان به تبریز با 99 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)...
-
دلگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه] dalegi ۱. شکمو بودن؛ دله بودن.۲. [مجاز] هرزه بودن.
-
واژههای مشابه
-
دَلِگی
لهجه و گویش تهرانی
حرص
-
واژههای همآوا
-
دَلِگی
لهجه و گویش تهرانی
حرص
-
جستوجو در متن
-
دله کردن
لغتنامه دهخدا
دله کردن . [ دَ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی را به دلگی عادت دادن . (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
سعره
لغتنامه دهخدا
سعره . [ س ُ رَ ] (ع اِمص )رنگی که بسیاهی زند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || دَلِگی . پرخوری . شکم خوارگی . (دزی ج 1ص 655).
-
لبه لیسه
لغتنامه دهخدا
لبه لیسه . [ ل َ ب َ / ب ِ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) (در اصطلاح مردم قزوین ) لوه لیسه . دلگی . کمی خوردن از ته مانده هایی .
-
رژدی
لغتنامه دهخدا
رژدی . [ رَ ] (حامص ) بسیارخواری . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ کتابخانه ٔ نخجوانی ). صفت رژد. عمل رژد. دلگی . (یادداشت مؤلف ) : ز دیدارخیزد هزار آرزوی ز چشم است گویند رژدی گلوی . ابوشکور بلخی (از آنندراج ).و رجوع به رزد و رژد شود.