کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلگشای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلگشای
لغتنامه دهخدا
دلگشای . [ دِ گ ُ ] (نف مرکب ) دلگشا. دل گشاینده . گشاینده ٔ دل . که دل را انبساط دهد. انبساطآور. فرحت انگیز. (شرفنامه ٔ منیری ). فرح انگیز. شادکننده . دلچسب . فرحناک . فرح آور. تسلی بخش . غم زدا. فرح بخش . مفرح . شادی بخش : بسازم من ایدر یکی خوب جای...
-
دلگشای
واژهنامه آزاد
شادی بخش ، خوشایند
-
جستوجو در متن
-
دلگشاینده
لغتنامه دهخدا
دلگشاینده . [ دِ گ ُ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دلگشای . گشاینده ٔ دل . مفرح : که اقصای این دلگشاینده مرزحوالی بسی دارد از بهر ورز.نظامی .
-
روان آسای
لغتنامه دهخدا
روان آسای . [ رَ ] (نف مرکب ) آساینده ٔ روان . آسایش دهنده ٔ روح . دلگشا. روح انگیز : مقامی دلگشای روان آسای چون بهشت . (گلستان ).
-
دوسرای
لغتنامه دهخدا
دوسرای . [ دُ س َ ] (اِ مرکب ) دوسرا. دوجهان . دودنیا. دوعالم . دوگیتی . (آنندراج ). دنیا و آخرت . (یادداشت مؤلف ) : خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دوسرای . فردوسی .رجوع به دوسرا شود.
-
مشک سا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] ‹مشکسای› [قدیمی] mo(e)šksā ۱. آنکه مشک بساید.۲. [مجاز] خوشبو؛ معطر: ◻︎ تاب بنفشه میدهد طرۀ مشکسای تو / پردۀ غنچه میدرد خندۀ دلگشای تو (حافظ: ۸۲۲)
-
دلگشا
لغتنامه دهخدا
دلگشا. [ دِ گ ُ ] (نف مرکب ) دلگشای . دل گشاینده . گشاینده ٔ دل . طرب افزا. فرحت انگیز. مسرت خیز. (آنندراج ). مفرح . غم زدا. فرخ بخش : جهد کنند تا دل او خوش و شادمان دارند و اندر خانه ٔ پاکیزه و دلگشا نشانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- امثال : دلگشا بی...
-
علی الجمله
لغتنامه دهخدا
علی الجمله . [ ع َ لَل ْ ج ُ ل َ ] (ع ق مرکب ) خلاصه . ملخص . باری : علی الجمله اندر عدد این عضله ها سخن مضطرب است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).سماع خوش و نغمه ٔ دلگشای علی الجمله خوش باش و خوش دار جای .نزار قهستانی .
-
کشاد دادن
لغتنامه دهخدا
کشاد دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در مقصود بر روی کسی واکردن . (آنندراج ). گشاد دادن .- کشاد دادن کار ؛ متعدی کشودن کار. (آنندراج ) : کار را دادن کشاد آلوده خود را کردنست تکیه بر دیوار در را وقت در واکردنست . محسن تأثیر (ازآنندراج ).رجوع به گشاد داد...
-
نقاخ
لغتنامه دهخدا
نقاخ . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) آب سرد دلگشای . (مهذب الاسماء). آب خنک . (از بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ). آب خوش خنک روشن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب خوش و خوشگوار سرد و صاف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || خواب در عافیت و آرام ....
-
روح افزای
لغتنامه دهخدا
روح افزای . [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزا. رجوع به روح افزا شود : گهی به «بست » در این بوستان طبعافزای گهی به بلخ در آن باغهای روح افزای . فرخی .عقل رامشگری است روح افزای عدل مشاطه ای است ملک آرای . سنایی .گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای کز بنده شنیده باش...
-
باغ نظرگاه
لغتنامه دهخدا
باغ نظرگاه . [ غ ِ ن َ ظَ ] (اِخ ) از باغها و قصور دلگشای سلطنتی هرات است . (حاشیه ٔ روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ص 347) : حضرت اعلی [ سلطان حسین بایقرا ] به باغ نظرگاه نزول اجلال فرموده بعد از هفته ای از باغ نظرگاه به مرغزاربشرتو و نواحی پل سالا...
-
بستان سرای
لغتنامه دهخدا
بستان سرای . [ ب ُ س َ ] (اِ مرکب ) بوستانسرا. بستان سرا. باغی که در صحن خانه سازند. (از سراج اللغات ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بوستان سرای و سرابستان و سرابوستان ، خانه ای که باغ داشته باشد. (آنندراج ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 211 ش...
-
خورابه
لغتنامه دهخدا
خورابه . [ خوَ / خ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب نرم و ضعیف را گویند که از بند که بر آب بزرگ بسته باشند ترشح کند و نرم نرم روان شود. (صحاح الفرس ). آب کمی که از بندی که در جلو آب بسیار بسته باشند تراوش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصر...