کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلنگ دلنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلنگ دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ دلنگ . [ دَ ل َ دَ ل َ ] (اِ صوت ) آواز زنگهای بزرگ . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم صوت است و برای بازنمودن صدای زنگ و ناقوس و درای اشتران و مانند آن بکار می آید. (از فرهنگ لغات عامیانه ). دلنگ ودلنگ . زلنگ وزلنگ . || (ص مرکب ) آویخته که دایم حرکت ...
-
واژههای مشابه
-
دَلَنگ و دَلَنگ
فرهنگ گنجواژه
سر و صدا.
-
دروغ و دَلَنگ
فرهنگ گنجواژه
دروغ.
-
دَلَنگ و دولُونگ
فرهنگ گنجواژه
صدا، صدای برخورد.
-
جستوجو در متن
-
دشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dašang = دلنگ
-
دلنگان
لغتنامه دهخدا
دلنگان . [ دِ ل َ ] (ص ) دلنگ . آونگان . آویزان . (از برهان ) (از آنندراج ). آویخته . معلق و رجوع به دلنگ شود.
-
دلنگان
فرهنگ فارسی معین
(دِ لَ) (ص .) نک دلنگ .
-
بیزرة
لغتنامه دهخدا
بیزرة. [ ب َ زَ رَ ] (ع اِ) عصای سطبر دلنگ . چماق . بیزارة. ج ، بَیازِر. (یادداشت مؤلف ). عصای ستبر. (ناظم الاطباء). رجوع به بیزارة شود.