کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلمل
/dolmol/
معنی
۱. غلۀ نارس.
۲. دانهای که هنوز نرسیده و سفت نشده باشد.
۳. نخود و لوبیا که سبزرنگ و در غلاف باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلمل
فرهنگ فارسی معین
(دُ مُ) (اِ.) = درمل : 1 - غلة نارس . 2 - نخود و لوبیای سبز که هنوز در غلاف باشند.
-
دلمل
لغتنامه دهخدا
دلمل . [ دُ م ُ ] (اِ) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد، عموماً. (برهان ). || نخود خام که در غلاف باشد و هر غله ٔ نارس که آنرا بریان کنند، خصوصاً. (برهان ). نخود خام و سبز که در غلاف باشد و آنرا بریان کنند، و هر غله ٔ خام سبز که باخوشه ٔ آن بریان کرده ...
-
دلمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹درمل› [قدیمی] dolmol ۱. غلۀ نارس.۲. دانهای که هنوز نرسیده و سفت نشده باشد.۳. نخود و لوبیا که سبزرنگ و در غلاف باشد.
-
جستوجو در متن
-
درمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dormol = دلمل
-
درمل
لغتنامه دهخدا
درمل . [ دُ م ُ ] (اِ) غله را گویند که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا بریان کنند و خورند. (برهان ). دلمل . و رجوع به دلمل شود.
-
درمل
فرهنگ فارسی معین
(دُ مُ) (اِ.) نک دُلمُل .
-
کوکن
لغتنامه دهخدا
کوکن . [ ک َ ] (اِ) با ثانی مجهول جغد را گویند و آن مرغی است که به نحوست اشتهار دارد. (برهان ). جغد را گویند و آن مرغی است که به نحوست اشتهار دارد و آن را کوکه و بوم نیز گفته اند. (آنندراج ). جغد که بوم نیز گویند و کوکنک تصغیر آن . (فرهنگ رشیدی ). ||...
-
گرگن
لغتنامه دهخدا
گرگن . [ گ ُ گ ُ ] (اِ) دلمل باشد و آن غله ای است که هنوز خوب نرسیده و گاهی در آتش بریان کنندو خورند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کَرکَن شود.
-
کرکن
لغتنامه دهخدا
کرکن . [ ک َ ک َ / ک َ ک ُ ] (اِ) غله ٔ دلمل را گویند، یعنی گندم و جو و نخود و باقلا که نیم رس شده باشد و همچنان با شاخ و برگ بریان کنند و خورند و به ضم ثالث هم گفته اند و با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). غله ٔ نارس که بریان کنند و بخورند. (از بر...