کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلق پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلق پوش
لغتنامه دهخدا
دلق پوش . [ دَ ] (نف مرکب )دلق پوشنده . پوشنده ٔ دلق . که دلق پوشد. || که دلق پوشیده است . پوشیده دلق . آنکه لباس مندرس پوشیده است . (ناظم الاطباء). || درویش و زاهد.(آنندراج ). گوشه نشین . (ناظم الاطباء). صوفی ، باین تعبیر که دلق می پوشیده است . صوفی...
-
واژههای مشابه
-
پوشیده دلق
لغتنامه دهخدا
پوشیده دلق .[ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) دلق بتن کرده . صوفی . || مجازاً ظاهرساز.متظاهر. ریاکار : عزیزان پوشیده از چشم خلق نه زنارداران پوشیده دلق .سعدی (بوستان ).
-
صاحب دلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāhebdalq ۱. ژندهپوش.۲. صوفیای که خرقه بر تن کند.
-
امیر صاحب دلق
لغتنامه دهخدا
امیر صاحب دلق . [ اَ رِ ح ِ دَ ] (اِخ ) علی بن ابیطالب (ع ). (از ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). از القاب علی (ع ) در میان اهل تصوف .
-
جام و دلق
فرهنگ گنجواژه
رندی و صوفیگری.
-
دَلق و سجاده
فرهنگ گنجواژه
وسائل عبادت.
-
حَلق و دَلق و جَلق
فرهنگ گنجواژه
دلبستگی و نیازهای دنیائی.
-
جستوجو در متن
-
رنگ پوش
لغتنامه دهخدا
رنگ پوش . [ رَ ] (نف مرکب ) آنکه رنگ بپوشد. آنکه جامه ٔ ژنده و دلق بپوشد. رجوع به رنگ پوشیدن و رنگ ذیل معنی ژنده و دلق شود.
-
cassocks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cassocks، قبا، دلق، جبه، خرقه پوش، کشیش
-
پوش
لغتنامه دهخدا
پوش . (اِ) جامه . لباس : تا چند کنی پوش ز پوشی کسان از جامه ٔ عاریت نشاید برخورد. نظام قاری (دیوان البسه ص 123).در دو بیت ذیل از فردوسی و اسدی پوش نیز بمعنی جامه و پوشش و لباس آمده است : ز پیشی و بیشی ندارند هوش خورش نان کشکین و پشمینه پوش . فردوسی ....
-
زرق سجاده
لغتنامه دهخدا
زرق سجاده . [ زَ س َج ْ جا دَ / دِ ] (ص مرکب ) که عبادت از روی ریا و مکر کند. که به ریا و دروغ سجاده اندازد و نماز گزارد. ریاکار. زرق ساز : که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش سیه کار دنیاخر و دین فروش . سعدی (بوستان ).رجوع به زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جرزدان
لغتنامه دهخدا
جرزدان . [ ج َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی لباس است : خرقه پوش ارچه شد از مفرش مرکب عاری خوب و مرغوب جرزدان و عصایی دارد. نظام قاری .شد دلق و جرزدانش روزی و قبا چمته در دایره ٔ قسمت اوضاع چنین باشد. نظام قاری .هرگاه که با پیرنمد نیست جرزدان حقاکه عصا را نبو...
-
دین فروش
لغتنامه دهخدا
دین فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) که دین را در برابر دنیا بفروشد و از دست دهد : نباشند شاهان مادین فروش بفرمان دارنده دارند گوش . فردوسی .بفرمان یزدان نهاده دو گوش ازیشان نباشد کسی دین فروش . فردوسی .که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش سیه کار دنیاخر دین فروش . سع...