کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلسوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلسوخته
مترادف و متضاد
آزرده، آزردهخاطر، دلسرد، دلشکسته، ستمدیده، محروم، محنتکشیده، ناکام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلسوخته
واژگان مترادف و متضاد
آزرده، آزردهخاطر، دلسرد، دلشکسته، ستمدیده، محروم، محنتکشیده، ناکام
-
دلسوخته
لغتنامه دهخدا
دلسوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) سوخته دل . مهموم . مغموم . (ناظم الاطباء). اندوهناک . غمگین . پریشان خاطر. غمناک . (آنندراج ). مظلوم . ستمکش . (ناظم الاطباء).ستمدیده . رنج دیده . مصیبت دیده . داغ دیده . داغدار. آزرده خاطر. آزرده دل . الم رسید...
-
واژههای مشابه
-
لاله ٔ دلسوخته
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ دلسوخته .[ ل َ / ل ِ ی ِ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شقایق النعمان . انومیان .
-
واژههای همآوا
-
دل سوخته
لغتنامه دهخدا
دل سوخته . [ دِ ل ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دل ستمدیده . دل غم دیده : سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس اندوه دل سوخته دلسوخته داند. سعدی .نفس آن روز برآرم به خوشی از ته دل که دل سوخته در بزم تو مجمر گردد.سلمان (از آنندراج ).
-
دل سوخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] delsuxte سوختهدل؛ ستمدیده؛ مصیبتدیده؛ آزردهدل؛ غمناک.
-
جستوجو در متن
-
سوتهدل
واژگان مترادف و متضاد
دلسوخته، سوختهدل
-
دلسوختگی
لغتنامه دهخدا
دلسوختگی . [ دِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) سوختگی دل . حالت و کیفیت دلسوخته . رجوع به دلسوخته و دل سوختن شود.
-
دلسرد
واژگان مترادف و متضاد
افسرده، بیاشتیاق، بیرغبت، دلسوخته، دلمرده، مایوس، ناامید، نومید، وازده ≠ امیدوار
-
سینهچاک
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلسوخته ۲. آزردهدل، جریحهدار، خستهدل ۳. لات ۴. یقهچاک، یخهباز
-
درونه تاب
لغتنامه دهخدا
درونه تاب . [ دَ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) درون تافته . دلسوخته . (ناظم الاطباء).
-
کافته دل
لغتنامه دهخدا
کافته دل . [ ت َ / ت ِ دِ ] (ص مرکب ) شکافته دل . مجازاً افسرده و دلسوخته .
-
لاله ٔ داغدار
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ داغدار. [ ل َ/ ل ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شقایق . نوعی لاله . لاله ٔ دلسوخته . انومیان .