کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلسرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلسرد
/delsard/
معنی
۱. [مقابلِ دلگرم] افسرده؛ ناامید.
۲. مٲیوس
۳. کسی که شوق و رغبت به کاری نداشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افسرده، بیاشتیاق، بیرغبت، دلسوخته، دلمرده، مایوس، ناامید، نومید، وازده ≠ امیدوار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلسرد
واژگان مترادف و متضاد
افسرده، بیاشتیاق، بیرغبت، دلسوخته، دلمرده، مایوس، ناامید، نومید، وازده ≠ امیدوار
-
دلسرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص مر.) 1 - بی شوق ، بی میل . 2 - مأیوس ، ناامید.
-
دلسرد
لغتنامه دهخدا
دلسرد. [ دِ س َ ] (ص مرکب ) سرددل . بی شوق . بی رغبت . بی میل . (ناظم الاطباء) : بسکه دلسردم ز تار و پود هستی چون کتان می تواند پرتو مهتاب سوزاندن مرا. غنی (از آنندراج ).|| مأیوس . ناامید.
-
دلسرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] delsard ۱. [مقابلِ دلگرم] افسرده؛ ناامید.۲. مٲیوس۳. کسی که شوق و رغبت به کاری نداشته باشد.
-
واژههای مشابه
-
دلسرد ساختن
لغتنامه دهخدا
دلسرد ساختن . [ دِ س َ ت َ ] (مص مرکب ) مأیوس و ناامید کردن : از بزرگان دیدن دربان مرا دلسرد ساخت . صائب .|| بی رغبت کردن . بی تمایل ساختن . شوق و ذوق را از بین بردن .
-
دلسرد شدن
لغتنامه دهخدا
دلسرد شدن . [ دِ س َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) ملول و ناخوش شدن . (از آنندراج ). اشتیاق پیشین را بالتمام نداشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). نومید شدن . دماغ سوخته شدن . (فرهنگ عوام ) : سرد شد او را دل از کار جهان بود کارش روز و شب زار و فغان .اسیری لاهیجی (از ...
-
دلسرد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخذل , ثبط عزيمة , جاف
-
جستوجو در متن
-
discouraged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد، دلسرد کردن، سست کردن، بی جرات ساختن
-
desponds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد می شود، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
discourages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد کننده است، دلسرد کردن، سست کردن، بی جرات ساختن
-
discouraging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد کننده، دلسرد کردن، سست کردن، بی جرات ساختن
-
مایوس
فرهنگ واژههای سره
دلسرد
-
descure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد شدن