کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلجویی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلجویی کردن
لغتنامه دهخدا
دلجویی کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسلی دادن . خوش دل کردن . تعزیت گفتن . مواسات کردن . استمالت کردن . رجوع به دلجویی شود.
-
واژههای مشابه
-
دلجویى كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استمال
-
جستوجو در متن
-
استمالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استمالة] 'estemālat دلجویی کردن.
-
soothe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، ساکت کردن، تسکین دادن، ارام کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن، استمالت کردن، تسلی دادن
-
نواختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلجویی کردن، ملاطفت کردن، موردتفقدقراردادن، نوازش کردن ۲. بهنوادرآوردن، ساززدن ۳. زدن
-
استمالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لَ) [ ع . استمالة ] 1 - (مص م .) دلجویی کردن . 2 - (اِمص .) دلجویی ، نوازش . 3 - (مص ل .) میل کردن به سویی .
-
مداعبة
دیکشنری عربی به فارسی
نوازش , دلجويي , دلنوازي کردن , در اغوش کشيدن
-
caress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوازش، دلجویی، عطوفت، دلنوازی کردن، در اغوش کشیدن
-
caresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوازش می کند، نوازش، دلجویی، عطوفت، دلنوازی کردن، در اغوش کشیدن
-
تفقد
واژگان مترادف و متضاد
۱. التفات، تلطف، دلجویی، دلنوازی، مهربانی، نواخت ۲. بازجست، واجست ۳. دلجویی کردن، نواختن
-
تفقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafaqqod ۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.۲. گمشده را بازجستن.۳. دلجویی کردن.
-
تعزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تعزیة] [قدیمی] ta'ziyat ۱. صبر و شکیبایی دادن به مصیبتدیده و دلجویی کردن او؛ تسلی دادن؛ تسلیت گفتن.۲. عزاداری کردن.
-
تعزیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تعزیة ] (مص م .) تسلیت دادن ، دلجویی کردن .