کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلبری
معنی
( ~.) (حامص .) معشوقی ، محبوبی .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
دلال، دلربایی، غمز، قر
فعل
بن گذشته: دلبری کرد
بن حال: دلبری کن
دیکشنری
attraction, charm, conquests, coquetry
-
جستوجوی دقیق
-
دلبری
واژگان مترادف و متضاد
دلال، دلربایی، غمز، قر
-
دلبری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) معشوقی ، محبوبی .
-
دلبری
لغتنامه دهخدا
دلبری . [ دِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلبر. کار دلبر. دلربائی . تسلی و دلنوازی . زیبایی و دلربائی که صفت معشوق است : یکی دخترش بود کز دلبری پری را به رخ کردی از دل بری . اسدی .چه خوانند این بهار دلبری راچه گویند آن نگار مشتری را. نظامی .ز باغ...
-
جستوجو در متن
-
عور و اطوار
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
عور و عشوه
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
غِر و غِر
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
غِر و غَمزه
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
غمزه و عِشوه
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
غَمزه و غَرَنگ
فرهنگ گنجواژه
دلبری.
-
عشوه و قَمیش
فرهنگ گنجواژه
دلبری.
-
عشوه و ناز
فرهنگ گنجواژه
دلبری کردن.
-
ناز و عتاب
فرهنگ گنجواژه
دلبری.
-
شیوه و ناز
فرهنگ گنجواژه
غنج،دلبری.
-
ناز و جفا
فرهنگ گنجواژه
بی وفائی و دلبری.