کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلاس
لغتنامه دهخدا
دلاس . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دُلسة. (ناظم الاطباء). رجوع به دُلسة شود.
-
واژههای همآوا
-
دلاث
لغتنامه دهخدا
دلاث . [ دِ ] (ع ص ) شتاب رو و سریع از ناقه و جز آن ، بر مذکر ومؤنث اطلاق شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، دلث [ دُ / دُ ل ُ ] . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
دلاص
لغتنامه دهخدا
دلاص . [ دَل ْ لا ] (ع ص ) نرم و هموار و براق و تابان . گویند: أرض دلاص ؛ زمین نرم و هموار. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || ناقة دلاص ؛ شتر ماده ٔ رام و نرم . (منتهی الارب ).
-
دلاص
لغتنامه دهخدا
دلاص . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَلِص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دلص شود. || ج ِ دَلصَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دلصة شود. || ج ِ دلاص (به صورت جمع آن ). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دلاص
لغتنامه دهخدا
دلاص .[ دِ ] (ع ص ) نرم و تابان . درع دلاص ؛ زره نرم و تابان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دِلاص (بر صورت مفرد آن ). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لیث جمع آنرا دُلُص ضبط کرده است . (از اقرب الموارد).
-
دلعث
لغتنامه دهخدا
دلعث . [ دَ ع َ / دِ ع َ /دِ ل َ ] (ع ص ) شتر توانای پرگوشت رام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دلعاث . رجوع به دلعاث شود.
-
دلعس
لغتنامه دهخدا
دلعس . [ دَ ع َ / دِ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دفزک سست فروهشته گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دِلعاس . رجوع به دلعاس شود.
-
دلعس
لغتنامه دهخدا
دلعس . [ دِ ع ِ ] (ع ص ) جمل دلعس ؛ شتر رام و ذلول . (از ذیل اقرب الموارد) (از تاج ). دلعوس . رجوع به دلعوس شود.
-
جستوجو در متن
-
رام
لغتنامه دهخدا
رام . (ص ) مقابل توسن . (از آنندراج ) (انجمن آراء) (رشیدی ) (سروری ). مقابل بدلگام . مقابل چموش . مقابل سرکش و بدرام . ذلول . ذلولی . ضارع . ضرع . ضرعة. ضروع . (منتهی الارب ). نرم : من با تو رام باشم همواره تو چون ستاغ کره جهی از من . خفاف .بمنزلت ست...