کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دقن
لغتنامه دهخدا
دقن . [ دَ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را و محروم گردانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر روی زدن کسی را، یا عام است . (از منتهی الارب ). || با تمام ِ مشت زدن کسی را: دقن فی لحی الرجل . (از اقرب الموارد).
-
دقن
لغتنامه دهخدا
دقن . [ دِ ] (ع اِ) ریش یا لحیه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). اهل بغداد و عامه ٔ مصریها نیز آنرا بدین معنی بکار میبرند و آن فصیح نیست . (از ذیل اقرب الموارد از اساس و تاج ). || لغتی در ذقن است که زنخ باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
دقن
لغتنامه دهخدا
دقن . [ دِ ق ِ ] (اِ) هر چیز لزج را گویند که به دست و پا چسبد، مانند دوشاب و غیره . (لغت محلی شوشتر،نسخه ٔ خطی ). || چیزی را گویند که بر آن شیره و دوشاب و عسل مالیده شود و به دست و پا چسبد، وآنرا دُج هم گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
دقن
واژهنامه آزاد
جوی آب
-
واژههای همآوا
-
دغن
لغتنامه دهخدا
دغن . [ دَ ] (ع مص ) ابرناک بودن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
دج
لغتنامه دهخدا
دج . [ دُ ] (ص ) هر چیز که به آلودگی شیره و جز آن چسبنده باشد. هر چیز که در آن دوشاب و شیره و عسل و امثال آن مالیده شده باشد و بردست و پا بچسبد. (برهان ). چسبنده . دوسنده . لزج . دِقِن و دقن چیزی را گویند که بر آن شیره و دوشاب و عسل مالیده شود و بدست...
-
بازداشتن
لغتنامه دهخدا
بازداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) (اپاک داشتن )، منع نمودن باشد. (برهان ) . (ترجمان القرآن ). ممانعت . (زوزنی ). منع کردن . (آنندراج ). عَصر. غَرض . عَفس . عَفک . عُرَس . عَجس . تعکیظ. اِلتحاص . صَری . اجذا. اِعتام . عَذب . اِعدام . اِعذاب . صَبن . تعجیز...