کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دقلة
لغتنامه دهخدا
دقلة. [ دَ ق َ ل َ ] (ع اِ) یکی دَقل که خرمابن بسیاربارباشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دَقَل شود. || (ص ) شاة دقلة؛ گوسپند لاغر وخرد و خوار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَقِلة. دقیلة. ج ، دِقال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)...
-
دقلة
لغتنامه دهخدا
دقلة. [ دَ ق ِ ل َ ] (ع ص ) شاة دقلة؛ به معنی دَقَلة است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دَقَلة شود. ج ، دِقال . (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
دقله Dogoleh
واژهنامه آزاد
گوشه پائین دو دیوار متصل به هم یعنی گوشه 90درجه دو دیوار(چینه)
-
جستوجو در متن
-
دقال
لغتنامه دهخدا
دقال . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَقلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دقلة شود. || ج ِ دَقیلة. (اقرب الموارد). رجوع به دقیلة شود.
-
دقیلة
لغتنامه دهخدا
دقیلة. [ دَ ل َ ] (ع ص ، اِ) شاة دقیلة؛ گوسپند لاغر و خرد و خوار. ج ، دِقال . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و ابن سیده گوید قاعده ٔ جمع دقیلة باید دقائل باشد، مگر اینکه بر حذف زائد باشد. (از اقرب الموارد). دقلة. و رجوع به دقلة شود.
-
مدقل
لغتنامه دهخدا
مدقل . [ م ُ ق ِ ] (ع ص )گوسپند لاغر و خرد. (منتهی الارب ). گوسفند نزار کوچک جثه . دَقلَة. دَقِلَة. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || نخل که خرمای بلایه آورد. (آنندراج ).نخلی که خرمای خشک و نامرغوب دهد. نعت فاعلی است ازادقال . رجوع به ادقال شود. |...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ذغله یا دقله . او راست : ایدرولیک یا علم حرکة المیاه و موازاتها (معرّب ) چ سنگی بولاق سال 1257 هَ . ق . و حساب المثلث . که بفرانسه تریگونومتری نامند. (معرب ) چ بولاق بسال 1259 و رضاب الغانیات فی حساب المثلثات (معرب ) چ بولاق 1...
-
دقل
لغتنامه دهخدا
دقل . [ دَ ق َ ] (ع اِ) خرمابن بسیاربار. (منتهی الارب ). نخل پربار. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). واحد آن دقلة. (از اقرب الموارد) : یکی قطره باشد ز آغاز سیل یکی برگ باشد ز اول دقل . ناصرخسرو.خود تو دانی کآفتاب اندر حمل تا چه گوید با نبات و با...