کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دفن
/dafn/
معنی
۱. چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن؛ پنهان کردن.
۲. به خاک سپردن مرده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تدفین، خاکسپاری
۲. پنهانسازی
برابر فارسی
خاکسپاری، گوراندن
دیکشنری
burial, interment
-
جستوجوی دقیق
-
دفن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تدفین، خاکسپاری ۲. پنهانسازی
-
دفن
فرهنگ واژههای سره
خاکسپاری، گوراندن
-
دفن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به خاک سپردن مرده . 2 - پنهان کردن .
-
دفن
لغتنامه دهخدا
دفن . [ دَ ] (ع ص ) گمنام بیقدر: رجل دفن ؛ مرد گمنام و بی قدر. (منتهی الارب ). خامل و گمنام . (از اقرب الموارد). || مدفون و دفن شده . ج ، أدفان . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آبشخور و منهل دفن شده و انباشته شده . (از ذیل اقرب الموارد از تاج و ...
-
دفن
لغتنامه دهخدا
دفن . [ دَ ] (ع مص ) پوشیده و پنهان کردن در خاک ، یا عام است . (از منتهی الارب ). در زیر خاک نهادن . (المصادر زوزنی ). در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). زیر زمین نهان کردن . (غیاث ). مستور و مخفی کردن ، چون دفن میت . (از اقرب الموارد). |...
-
دفن
لغتنامه دهخدا
دفن . [ دَ ف ِ ] (ع ص ) داء دفن ؛ به معنی دِفن است . (از اقرب الموارد). رجوع به دِفن شود.
-
دفن
لغتنامه دهخدا
دفن . [ دِ ] (ع ص ) داء دفن ؛ بیماریی که معلوم نگردد مگر بعد از انتشار فساد و بدی آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَفِن . و رجوع به دَفِن شود.
-
دفن
لغتنامه دهخدا
دفن . [ دُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ دِفان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفان شود. || ج ِ دَفین .(از ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به دفین شود.
-
دفن
دیکشنری عربی به فارسی
دفن , بخاک سپاري , تدفدين , ايين تدفين , تدفين
-
دفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] dafn ۱. چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن؛ پنهان کردن.۲. به خاک سپردن مرده.
-
دفن
دیکشنری فارسی به عربی
دفن , مشرحة
-
واژههای مشابه
-
دفن کردن
فرهنگ واژههای سره
گوراندن، خاکسپار
-
stubble incorporation
دفن کُلَش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زیر خاک کردن کُلَش با شخم زدن
-
دفن کردن
لغتنامه دهخدا
دفن کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر خاک کردن . بزمین کردن . بخاک سپردن . بگور کردن . چال کردن . خاک کردن . در خاک نهادن . اجتنان . جَن ّ. (دهار). طفذ. هدون . (منتهی الارب ) : این خبر [ خبر مادر عبداﷲ ] به حجاج بردند بشگفت بماند و فرمود تا عبداﷲ ...