کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفع 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
disposal 1
دفع 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فعالیتهای مرتبط با مدیریت درازمدت پسماندهای غیرقابلاستفاده و مواد باقیمانده از پردازش آنها
-
جستوجو در متن
-
repulses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع می کند، دفع، رد، پس زنی، دفع کردن، راندن
-
repulsing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع کننده، دفع کردن، راندن
-
excreted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع شده، دفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن
-
excretes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع می کند، دفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن
-
excretory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع ادرار، مربوط به دفع فضولات
-
repellency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازتاب، حالت دفع، دفع شدنی
-
repulse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع، رد، پس زنی، دفع کردن، راندن
-
مَرْدُودٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دفع شدني - برگشتنی - دفع شده - برگردانده شده
-
معوذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'avvez آنچه بلا را دفع میکند؛ دفعکنندۀ بلا.
-
deferens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع
-
disjection
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع
-
بجااوردن
دیکشنری فارسی به عربی
دفع
-
پیشگیری
واژگان مترادف و متضاد
جلوگیری، دفع