کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دفته
/dafte/
معنی
آلت فلزی دستهدار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست میگیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را میکوبند تا آنچه بافته شده جابهجا و محکم شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفته
فرهنگ فارسی معین
(دَ تِ) (اِ.) آلتی فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان پارچه هنگام بافتن پارچه آن را در دست گیرند و روی پود را می کوبند تا آن چه بافته شده جابه جا و محکم شود.
-
دفته
لغتنامه دهخدا
دفته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) افزاریست مانند شانه . (از برهان ). شانه ٔ جولاهگان است که به آن کار کنند و دفتین نیز گویند. (آنندراج ). آلتی فلزی که دارای دسته ای است شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته...
-
دفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دفه، دفتین› dafte آلت فلزی دستهدار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست میگیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را میکوبند تا آنچه بافته شده جابهجا و محکم شود.
-
جستوجو در متن
-
دفتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) daftin = دفته
-
دفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dafe = دفته
-
بفتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baftari وسیلهای چوبی که بافندگان هنگام بافتن پارچه به کار میبرند؛ بف؛ دفته؛ دفتین.
-
دفتین
لغتنامه دهخدا
دفتین . [ دَ ] (اِ) به معنی دفته است که شانه ٔ جولاهگان باشد. (برهان ). شانه ٔ جولاهه که در بافتن هر بار بدست حرکت میدهد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به دفته و دفه شود. || مقوای خوشنویسان و نقاشان که در آن کاغذهای خود را به احتیاط نگاه دارند. (غیاث ) ...
-
دفه
لغتنامه دهخدا
دفه . [دَف ْ ف َ / ف ِ ] (اِ) آلت جولاهان که تار جامه بدان هموار کنند وقت آهار دادن . (از آنندراج ). افزاری مانند شانه که تارهای تار را از آن گذرانند، و تار نقیض پود است . (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دفته . دفتین . و رجوع به دفته و دفتین و دفین...
-
بف
لغتنامه دهخدا
بف . [ ب َ ] (اِ) افزار جولاهگان باشد و آنرا دفتین گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). چوب جولاهان که چون جامه ببافند آنرا حرکت دهند تا تارها پهلوی هم واقع شود و دفته و دفتین نیز گویند. (رشیدی ) (از جهانگیری ). افزار جولاهگان و آنرا دفتین نیز گویند و آن ...
-
معدان
لغتنامه دهخدا
معدان . [ م َ ع َدْدا ] (ع اِ) جای دفته ٔ (کذا) زین از هر دو پهلو. (منتهی الارب ذیل «ع دد»). دوپهلوی انسان و جز انسان و گویند جای دو پای سوار براسب که شامل است بر فاصله ٔ رأس دو کتف اسب تا قسمت عقب شکم آن . (از اقرب الموارد ذیل معد). آنچه میان سر دو...
-
بفتری
لغتنامه دهخدا
بفتری . [ ب َ ت َ ] (اِ) دفتین جولاهگان و نساجان باشد. (برهان ). بف و دفتین جولاهی . (ناظم الاطباء) (از رشیدی ) (جهانگیری ذیل بف ). آنچه بافندگان را باشد و آن چوبی است که بهنگام بافتن بر جامه زنند. (مؤید الفضلاء). شانه ٔ بزرگ جولاهه که در هنگام بافت...