کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفتر و دستک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفتر و دستک
فرهنگ گنجواژه
مدارک.
-
واژههای مشابه
-
دفتر خاطرات
فرهنگ واژههای سره
دفتر یادبود، دفتر یادما نها
-
agency 2
دفتر نمایندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] بنگاه یا دفتری که بهعنوان نمایندۀ یک شرکت عمل کند متـ . نمایندگی * مصوب فرهنگستان اول
-
دفتر پرداختن
لغتنامه دهخدا
دفتر پرداختن . [ دَ ت َ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن دفتر. دفتر ساختن . || تألیف کردن . تصنیف کردن . || دیوان شعر ترتیب دادن .
-
دفتر ساختن
لغتنامه دهخدا
دفتر ساختن . [دَ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن دفتر : ور شمار فضل او را دفتری سازد کسی هر چه قانون شمار است اندر آن دفتر شود.فرخی .
-
دفتر سال
لغتنامه دهخدا
دفتر سال . [ دَ ت َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقویم . (التفهیم ص 273).
-
دفتر کردن
لغتنامه دهخدا
دفتر کردن . [ دَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طومار کردن . در فهرست مندرج کردن . (ناظم الاطباء). دفتر ترتیب دادن . نوشتن . کتاب ساختن . تحریر کردن : چون مناقب نامه ٔ آل نبی دفتر کنندنام او چون فاتحه آغازآن دفتر سزد.سوزنی .
-
دفتر الصکوک
دیکشنری عربی به فارسی
دفترچه چک (بانک)
-
دفتر الملاحظات
دیکشنری عربی به فارسی
کتابچه يادداشت , دفتر يادداشت , دفتر تکاليف درسي
-
دفتر ثبت
دیکشنری فارسی به عربی
سجل
-
دفتر یادداشت
دیکشنری فارسی به عربی
دفتر الملاحظات
-
دفتر داری
دیکشنری فارسی به عربی
محاسبة
-
رئیس دفتر
دیکشنری فارسی به عربی
أمين المکتب
-
دفتر دارایی
دیکشنری فارسی به عربی
جرد