کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقبل
-
جستوجو در متن
-
book of account
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتاب حساب، دفتر کل، دفتر روزنامه، دفتر حساب
-
journalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خبرنگار، در دفتر ثبت کردن، دفتر روزانه نگاه داشتن، در دفتر روزنامه وارد کردن
-
journalized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روزنامه نگار، در دفتر ثبت کردن، دفتر روزانه نگاه داشتن، در دفتر روزنامه وارد کردن
-
journalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روزنامه نگاری، در دفتر ثبت کردن، دفتر روزانه نگاه داشتن، در دفتر روزنامه وارد کردن
-
diary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر خاطرات، دفتر خاطرات روزانه
-
محضردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mahzardār صاحب دفتر اسناد رسمی؛ سردفتر.
-
journals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجلات، روزنامه، دفتر روزنامه، دفتر وقایع روزانه
-
registry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبت، دفتر، فهرست، دفتر ثبت اسناد
-
journal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجله، روزنامه، دفتر روزنامه، دفتر وقایع روزانه
-
notarial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر اسناد رسمی، وابسته به دفتر اسناد رسمی
-
registries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبت نام، دفتر، فهرست، دفتر ثبت اسناد
-
outoffice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارج از دفتر
-
دفاتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ دفتر] dafāter = دفتر
-
service bureau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر خدمات