کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفتردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دفتردار
/daftardār/
معنی
کسی که کارش نوشتن حسابها یا ثبت نامهها در دفتر است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bookkeeper, clerk, secretary
-
جستوجوی دقیق
-
دفتردار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - کسی که مسئول نوشتن و تنظیم و نگه داری دفترهای یک مؤسسه است . 2 - مدیر یا صاحب دفترخانه .
-
دفتردار
لغتنامه دهخدا
دفتردار. [ دَ ت َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ دفتر. صاحب دفتر. دفتردارنده . || حافظ و نگهبان دفتر. || آنکه شغلش ثبت نامه ها در دفتر است . (فرهنگ فارسی معین ). || خزانه دار. (ناظم الاطباء) : توأمان او را دفتردار و کمربند کمترین . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ...
-
دفتردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [معرب. فارسی] daftardār کسی که کارش نوشتن حسابها یا ثبت نامهها در دفتر است.
-
دفتردار
دیکشنری فارسی به عربی
کاتب , محاسب
-
جستوجو در متن
-
محاسب
دیکشنری عربی به فارسی
ذي حساب , حسابدار , دفتردار , ثبات
-
bookkeepers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتابفروشان، دفتردار، ثبات، حساب دار
-
bookkeeper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسابدار، دفتردار، ثبات، حساب دار
-
سررشته دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [منسوخ] sarreštedār ۱. دفتردار؛ حسابدار.۲. کارپرداز.
-
سررشته دار
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص فا.) 1 - دفتردار. 2 - حسابدار.
-
clerk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منشی، کارمند دفتری، دفتردار، فروشنده مغازه
-
clerks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارکنان، منشی، کارمند دفتری، دفتردار، فروشنده مغازه
-
مستوفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مستَوفیٰ] [قدیمی] mosto[w]fi محاسب و متصدی امور مالیاتی یک ناحیه؛ حسابدار و دفتردار خزانه.
-
مستوفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حساب دار، دفتردار خزانه . 2 - تمام فراگیرنده .
-
کاتب
دیکشنری عربی به فارسی
منشي , دفتردار , کارمند دفتري , فروشنده مغازه , مقاله نويس , نويسنده , مولف , مصنف , راقم , نگارنده