کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفترخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دفترخانه
/daftarxāne/
معنی
جایی که اسناد معاملات یا ازدواج و طلاق را در دفتر رسمی ثبت میکنند؛ دفتر اسناد رسمی؛ محضر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دفتراسناد، محضر
دیکشنری
register office, registry office
-
جستوجوی دقیق
-
دفترخانه
واژگان مترادف و متضاد
دفتراسناد، محضر
-
دفترخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ معر . ] (اِمر.)اداره ای وابسته به ادارة ثبت که در آن اسناد انواع معاملات یا ازدواج وطلاق را ثبت کنند، دفتر اسناد رسمی ، محضر.
-
دفترخانه
لغتنامه دهخدا
دفترخانه . [ دَ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه و محل نگهداری دفاتر و کتابچه های مربوط به درآمد و اموال و خراج و مالیات . اداره ٔ عمومی که در آنجا دفترها و دفتر مخارج سلطنتی را ثبت و حفظ می کردند. (از ناظم الاطباء) : داروغه ٔ دفترخانه مبلغ پنجاه و هف...
-
دفترخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [مجاز] daftarxāne جایی که اسناد معاملات یا ازدواج و طلاق را در دفتر رسمی ثبت میکنند؛ دفتر اسناد رسمی؛ محضر.
-
دفترخانه
دیکشنری فارسی به عربی
مکتب
-
دفترخانه
واژهنامه آزاد
تشکیلاتی وابسته به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور که تنظیم و ثبت اسناد معاملات املاک و خودرو قرارداد ها و عقود اشخاص را به صورت رسمی انجام می دهد .
-
واژههای مشابه
-
داروغه ٔ دفترخانه
لغتنامه دهخدا
داروغه ٔ دفترخانه . [ غ َ / غ ِ ی ِ دَ ت َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرپرست اداره ٔ دفترخانه . از مبلغ مواجب داروغه دفترخانه چنین برمی آید که سمت و شغل وی دارای اهمیت بوده و این مقام زیردست مستوفی المالک واقع می شده است . (از سازمان اداری ...
-
جستوجو در متن
-
birotation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفترخانه
-
محضر
فرهنگ واژههای سره
پی شگاه، دفترخانه
-
محضر اسناد رسمی
فرهنگ واژههای سره
دفتر اسناد رسمی، دفترخانه
-
scriptoriums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
scriptoriums، دفترخانه، اطاق کتابت، دستخطی
-
scriptorium
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیلمنامه، دفترخانه، اطاق کتابت، دستخطی
-
دفتریار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر) یکی از کارمندان دفتر - خانه (دفتر اسناد رسمی ) که سمت معاونت دفترخانه را دارد.