کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفاین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دفاین
/dafāy(')en/
معنی
= دفینه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفاین
فرهنگ فارسی معین
(دَ یِ) [ ع . دفائن ] (اِ.) جِدفینه ؛ اندوخته ها، گنجینه ها.
-
دفاین
لغتنامه دهخدا
دفاین . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دفائن . ج ِ دفینه . مالهای مدفون . (از آنندراج ). اندوخته ها. گنجینه ها. رجوع به دفینه و دفائن شود : پادشاهان دفاین جهان و خزاین عالم بر اهل شمشیر صرف کردند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 7). قابوس به قلعه ای از قلاع خویش رفت و ب...
-
دفاین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دفائن، جمعِ دَفینَة] dafāy(')en = دفینه
-
جستوجو در متن
-
دفائن
لغتنامه دهخدا
دفائن . [ دَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ دَفینة.(منتهی الارب ). دفاین . رجوع به دفاین و دفینة شود.
-
دفینه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نِ) [ ع . دفینة ] (اِ.) گنج یا پولی که در زمین دفن کرده باشند. ج . دفاین .
-
بسر چیزی افتادن
لغتنامه دهخدا
بسر چیزی افتادن . [ ب ِ س َ رِ اُ دَ ] (مص مرکب ) مطلع شدن : و آنچه ودایع و دفاین و ذخایر بود که بسر آن نیفتاده بودند خدای داند که چند بود. (راحةالصدور راوندی ). || بصرافت چیزی بودن . بفکر چیزی بودن .
-
گنج بار
لغتنامه دهخدا
گنج بار. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) نام گنج هشتم خسروپرویز است و آن به گنج گاو شهرت دارد و این گنجی است که خسرو به رهنمونی دهقانی یافت و آن گنج صد آفتابه پر از زر و جواهر بوده از جمله دفاین ذوالقرنین ، و این گنج را گنج شادآورد هم می گویند. (برهان ). رجوع به ...
-
عماد
لغتنامه دهخدا
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) از قلاع مستحکم واقع در نواحی غربی افغانستان فعلی ، و شرقی خراسان . و در تاریخ حبیب السیر در ضمن بیان وقایع سلسله ٔ تیموریان ذکر این قلعه بسیار رفته است . و ظاهراً به علت استحکام و استواری برای خزائن و دفاین سلطنتی مأ...
-
افیال
لغتنامه دهخدا
افیال . [ اَف ْ ] (ع اِ) فیلان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). فیول . فیله . (منتهی الارب ). ج ِ فیل : خزاین و دفاین خویش درهم بست و بر پشت افیال و اجمال به سرندست برد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 262). اموال و افیال ایشان بغنیمت بیاورند. (ترجمه ٔ تاریخ یمین...
-
مخزون
لغتنامه دهخدا
مخزون . [ م َ ] (ع ص ) در خزانه نهاده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مال جمع کرده شده . (ناظم الاطباء) : روزن و برهون چو بسته گشت خیانت راه نیابد بسوی گوهر مخزون . ناصرخسرو.او را یمین الدولة و امین الملة لقب دادند لقبی ...
-
خان احمد
لغتنامه دهخدا
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هلوخان . وی پسر هلوخان اردلان است . احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تمییز رسید شاه او را نزد پدرش هلوخان فرستاد، تا چون پدر بر اثر کبر سن درگذرد پسر جانشین پدر شود. اما پدر از آنجا که ...
-
شکنجه
لغتنامه دهخدا
شکنجه . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) آزار. ایذاء. رنج . هروانه . عقوبت . تعذیب . سیاست . کیستار. (ناظم الاطباء). عذاب . (غیاث ) (منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است . (انجمن آرا). رجز. رجس . عقاب . عقوبت . نقمت . اشکن...
-
شارشاه
لغتنامه دهخدا
شارشاه . (اِخ ) محمدبن شار ابونصربن محمد معروف به شارشاه از پادشاهان غرشستان در عهد سلطان محمود غزنوی و این شارشاه چون به عرصه رسید پدر وی شارابونصر ملک به وی بازگذارد. چون بر طاعت آل سامان نشو و نما یافته و در حجر رعایت ایشان روزگار گذاشته بود در بر...
-
اختیارالدین
لغتنامه دهخدا
اختیارالدین . [ اِ رُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حسن قورچی . او ازبزرگان و امراء عهد شاه شجاع بود و از طرف این پادشاه برای انجام کارهای بزرگ مأموریتها یافت و در هنگام مرگ او ولایت کرمان بعهده ٔ این امیر بود. صاحب حبیب السیر آرد: «در سنه ٔ سبعین و سبعما...