کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفا
لغتنامه دهخدا
دفا. [ دَ ] (ع اِ) انحناء. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). خمیدگی . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
دفع
واژگان مترادف و متضاد
اخراج، پسزدن، پیشگیری، جلوگیری، دور کردن، راندن، رد، رفع، مدافعه، ممانعت، وازدن ≠ جذب
-
دفع
فرهنگ واژههای سره
رانش، راندن
-
دفع
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (مص م .)1 - پس زدن .2 - دور کردن .
-
دف ء
لغتنامه دهخدا
دف ء. [ دِف ْءْ ] (ع اِ) شدت گرما.(منتهی الارب ). نقیض شدت سرما. (از اقرب الموارد). ج ، أدفاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ناخوشی . (منتهی الارب ). || شیر و پشم و بچه ٔ ستور و مانند آن که نفع گیرند از وی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): و ا...
-
دفع
لغتنامه دهخدا
دفع. [ دَ ] (ع مص ) دادن کسی را چیزی . (از منتهی الارب ). تأدیه کردن . (از اقرب الموارد). || راندن کسی را. (از منتهی الارب ). || سپوختن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).داخل کردن چیزی را در چیزی . (از اقرب الموارد). || د...
-
دفع
لغتنامه دهخدا
دفع. [ دُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ دُفعة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دُفعة شود.
-
دفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] daf ' راندن از نزد خود؛ دور کردن؛ رد کردن؛ پس زدن.
-
دِفْءٌ
فرهنگ واژگان قرآن
گرما (گرمائي که بوسيله پوشیدن پوست و پشم و کرک حيوانات حاصل می شود و يا مراد از آن ، خود آن چيزيست که بدن را گرم ميکند .)
-
دَفْعُ
فرهنگ واژگان قرآن
دفع کردن - رد کردن