کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دغدغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دغدغة
معنی
غلغلک دادن , غلغلک , خاريدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دغدغة
لغتنامه دهخدا
دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] (ع اِمص ) خارش درون گلو و بغل و در شرم زن و نره وقت انزال و در جای باریک از کف پا، و ممکن است برای قسمتی از اندام انسان هم نباشد. (از منتهی الارب ). غلغلیج کردن . (دهار). نوعی نیشگون گرفتن و ملاعبت است در زیر بغل و بن ران و یا در...
-
دغدغة
لغتنامه دهخدا
دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] (ع مص ) طعن کردن بر کسی بوسیله ٔ سخنی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سستی کلام . (منتهی الارب ). ضعیف و سست گفتن سخن را و خالص نکردن معنی آن . (ازاقرب الموارد). زغزغة. || پنهان کردن چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموا...
-
دغدغة
لغتنامه دهخدا
دغدغة. [ دِ دِ غ َ ] (ع اِمص ) جنبانیدن انگشتان دست در زیر بغل و پهلوی کسی تا بخنده افتد. (برهان ). جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی برای خندانیدن او. (آنندراج ). خارش و حرکت پی هم و جنبانیدن انگشتان زیر بغل و پهلوی کسی تا به خنده افتد. (غیاث ). چِقون...
-
دغدغة
دیکشنری عربی به فارسی
غلغلک دادن , غلغلک , خاريدن
-
واژههای مشابه
-
دغدغه
واژگان مترادف و متضاد
اضطراب، بیم، پریشانی، ترس، تشویش، دلواپسی، دلهره، قلق ≠ آرامش
-
دغدغه
فرهنگ فارسی معین
(دَ غْ دَ غِ) [ ع . دغدغة ] (اِ.) نگرانی ، بیم ، تشویش .
-
دغدغه
لغتنامه دهخدا
دغدغه . [ دَ دَ غ َ / غ ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) ترس و بیم و تشویش خاطر. (برهان ) (از غیاث ). وسوسه و واهمه و تشویش در خاطر، و با لفظ بردن مستعمل است . (از آنندراج ). اضطراب خاطر، و بدین معنی ظاهراً فارسی است . (یادداشت مرحوم دهخدا) : شکر قدح تلخ مکافا...
-
دغدغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دغدغَة] daqdaqe ۱. بیم؛ نگرانی؛ تشویش خاطر.۲. [قدیمی] با سر انگشت به جایی از بدن کسی زدن که به خنده آید؛ غلغلک دادن.۳. [قدیمی] سستی کلام.۴. [قدیمی] طعن کردن.
-
دغدغه کردن
لغتنامه دهخدا
دغدغه کردن . [ دَ دَ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خارش کردن . غلغلک کردن : آنرا که زکام گرم باشد... آنچه از بینی فرودآید گرم و تیز و تنک و زرد باشد و بینی را و حلق را همی سوزاند و دغدغه کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
بی دغدغه
لغتنامه دهخدا
بی دغدغه . [ دَ دَ غ َ / غ ِ ] (ص مرکب ) بی اضطراب و نگرانی . و رجوع به دغدغه شود.
-
دغدغه خاطر
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتباک
-
واژههای همآوا
-
دقدقة
لغتنامه دهخدا
دقدقة. [ دَ دَ ق َ ] (ع مص ) شورو غوغا. (منتهی الارب ). شور و غوغا برپا کردن مردم . (از اقرب الموارد). || آواز سم ستوران . (منتهی الارب ). آواز دادن سنب ستور در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). آواز سم ستوران که در روان شدن آید. (دهار). شنیده شدن آواز سم...