کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دغدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دغدار
لغتنامه دهخدا
دغدار. [ دَ ] (نف مرکب ) مخفف داغدار. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به داغدار شود. || بنده . (برهان ) (آنندراج ). || عیب ناک . (برهان ) (آنندراج ). معیوب . (ناظم الاطباء).
-
دغدار
لغتنامه دهخدا
دغدار. [ دُ ] (ترکی ، اِ) پرنده ای است که آنرا با چرغ و شاهین و باز شکار کنند. (برهان ) (آنندراج ). باز شکاری . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
دق دار
لغتنامه دهخدا
دق دار. [ دِ] (نف مرکب ) دق دارنده . مسلول . تب لازمی . || رنجور و دلازار. (ناظم الاطباء). و رجوع به دق شود.