کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعوت کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعوت کننده
دیکشنری فارسی به عربی
شخص متصل
-
دعوت کننده
واژهنامه آزاد
داعی.
-
واژههای مشابه
-
دَعَوْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
خواندم - دعوت کردم(دعاء و نيز کلمه دعوت به معناي معطوف کردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوي چيزي که آن شخص دعوت شده و اين کلمه معنائي عموميتر از کلمه نداء دارد ، براي اينکه نداء مختص به باب لفظ و صوت است ، ولي دعاء ، هم شامل دعوت کردن بوسيله لفظ م...
-
دعوت کرد
فرهنگ واژههای سره
فراخواند
-
دعوت کردن
فرهنگ واژههای سره
فراخواندن
-
دعوت فرمودن
لغتنامه دهخدا
دعوت فرمودن . [ دَع ْ وَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) دعوت کردن . خواندن . || تکلیف کردن : از جهت الزام حجت و اقامت بیّنت به رفق و مدارا دعوت فرمود. (کلیله و دمنه ). || کسی را به جایی یا به امری خواندن : به خلدم دعوت ای زاهد مفرماکه این سیب زنخ زآن بوستان به ...
-
دعوت کردن
لغتنامه دهخدا
دعوت کردن . [ دَع ْوَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواندن کسی را. خواستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). خواندن و طلب کردن . || به میهمانی و ضیافت و جز آن خواستن کسی را. (ناظم الاطباء). خواهش آمدن کسی کردن به مهمانی یا محفلی و جزآن . به مهمانی خواندن . به جایی خواند...
-
دعوت نامه
لغتنامه دهخدا
دعوت نامه . [ دَع ْ وَ م َ ] (اِ مرکب ) نامه یا کارت متضمن خواهش درآمدن به مجلس مهمانی و جشن و غیره .
-
صاحب دعوت
لغتنامه دهخدا
صاحب دعوت . [ ح ِ دَع ْ وَ ] (اِخ ) ابومسلم خراسانی : و اخبار ابومسلم صاحب دعوت عباسیان و طاهر ذوالیمینین و نصر احمد سامانی بسیار خوانده اند. (تاریخ بیهقی ص 387). و رجوع به صاحب الدعوة و ابومسلم مروزی شود.
-
دعوت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] da'vatnāme نامه یا کارت دعوت که برای کسی جهت حاضر شدن در محفلی بفرستند.
-
صاحب دعوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: صاحبالدَّعوَة] [قدیمی] sāhebda'vat ۱. کسی که مردم را به امری مذهبی یا سیاسی دعوت کند.۲. لقب ابومسلم خراسانی.
-
دعوت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادع , اسال , عرض
-
دعوت بجنگ
دیکشنری فارسی به عربی
تحدي
-
دعوت كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استمال