کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دعوایی
لهجه و گویش تهرانی
اهل دعوا
-
فُحش و کُتک
فرهنگ گنجواژه
دعوا، تنبیه.
-
سگ و گربه
فرهنگ گنجواژه
درحال دعوا.
-
وُر پِریدن
لهجه و گویش بختیاری
vor-peridan گلاویز شدن، دعوا کردن.
-
جَرّ
لهجه و گویش تهرانی
جنگ ،دعوا
-
چوب و سنگ
فرهنگ گنجواژه
وسائل دعوا
-
بزن و بزن
فرهنگ گنجواژه
دعوا، درگیری.
-
جنگ و صلح
فرهنگ گنجواژه
دعوا و آشتی.
-
جر
واژگان مترادف و متضاد
جدال، دعوا، کشمکش ≠ صلح
-
کشمکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مجاز] kašmakaš, kešmakeš نزاع؛ دعوا؛ ستیزه.
-
یارغو
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) دعوا، منازعه .
-
champerty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
champerty، شرکت در دعوا، شرخری
-
champerties
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چمدان، شرکت در دعوا، شرخری
-
fighting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعوا کردن، مبارز، مجاهد
-
callets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالتل ها، فاحشه، پتیاره، دعوا کردن