کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دعوا
مترادف و متضاد
آشوب، اختلاف، تنازع، حرب، زدوخورد، کشمکش، مجادله، مرافعه، مشاجره، منازعه، نزاع ≠ صلح
فعل
بن گذشته: دعوا کرد
بن حال: دعوا کن
دیکشنری
aggro, argument, difference, disagreement, falling-out, jar, misunderstanding, quarrel, tiff
-
جستوجوی دقیق
-
دعوا
واژگان مترادف و متضاد
آشوب، اختلاف، تنازع، حرب، زدوخورد، کشمکش، مجادله، مرافعه، مشاجره، منازعه، نزاع ≠ صلح
-
دعوا
لغتنامه دهخدا
دعوا. [ دَع ْ ] (ع ، اِمص ) دعوی ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . پرخاش . (ناظم الاطباء). سرزنش کردن و سرکوفت زدن و مورد بازخواست قرار دادن کودک یا زیردست ، در این صورت گویند: بچه را دعواش کردم . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به دعوا کردن شود. || خصو...
-
دعوا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: da:vâ طاری: da:vâ / morâfeɂa طامه ای: da:vâ طرقی: daɂvâ کشه ای: da:vâ نطنزی: da:vâ
-
دعوا
دیکشنری فارسی به عربی
شجار , مسابقة , نزاع
-
واژههای مشابه
-
دَعَوْاْ
فرهنگ واژگان قرآن
ادعا کردند-خواندند- درخواست کردند
-
دَعَوُاْ
فرهنگ واژگان قرآن
خواندند - درخواست کردند(درجمله "دَعَوُاْ ﭐللَّهَ " چون دو ساکن به هم رسيده اند واو ضمه گرفته است)
-
دُعُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
خوانده شدند - دعوت شدند
-
دَّعَوَا
فرهنگ واژگان قرآن
خواندند - درخواست کردند(درجمله "فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا ﭐللَّهَ " چون دو ساکن به هم رسيده اند واو فتحه گرفته است و دال نيز به دليل نزديکي تلفظش به "ت " در آن ادغام گرديده است)
-
دعوا (دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . دعوی ] (اِ.) پرخاش ، دشمنی ، زد و خورد. ؛~ی حیدر و نعمتی مشاجرة خونین و طولانی و معمولاً بی هدف .
-
دعوا کردن
لغتنامه دهخدا
دعوا کردن . [ دَع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخنان درشت گفتن . پرخاش کردن . سرزنش کردن . رجوع به دعوا شود. || نزاع کردن . ستیزه کردن . چاقو و کارد و چماق کشیدن و حریفان را زدن . این اصطلاح بین جاهلان و مشدیها و زورخانه کاران رواج دارد و کسی که ...
-
اهل دعوا
لهجه و گویش تهرانی
دعوایی
-
اقامه دعوا کرد علیه
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعي علي
-
اقامه دعوا نمودن
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعاءٌ
-
دعوا و نزاع
دیکشنری فارسی به عربی
جرة