کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
داص
لغتنامه دهخدا
داص . (اِ) مهره ٔ کبود باشد که در گردن استر و بر پالان نهند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 227).
-
دئث
لغتنامه دهخدا
دئث .[ دِ ] (ع اِ) کینه که از دل نرود. (منتهی الارب ).
-
داس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dās] ‹داسه› dās ۱. آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانهدار است و با آن گیاهها و حاصل مزارع را از روی زمین درو میکنند؛ جاخسوک؛ جاخشوک؛ جاغسوک؛ خاشوش: ◻︎ مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشتهٴ خویش آمد و هنگام درو...
-
داس
لهجه و گویش بختیاری
dâs داس.
-
جستوجو در متن
-
دعاث
لغتنامه دهخدا
دعاث . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دِعث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دعث شود.
-
ادعاث
لغتنامه دهخدا
ادعاث . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دِعث .
-
دشمنی
لغتنامه دهخدا
دشمنی . [ دُ م َ ] (حامص مرکب ) مقابل دوستی . بغض و عداوت . (آنندراج ). عداوت و خصومت . کراهت و نفرت . (ناظم الاطباء). اوثر. بغض . بغضاء. تبل .تعادی . تنازع . حساکة. حسک . حسکة. حسیکة. دبار. دعث .ذحل . سبر. شحناء. شحنة. شناءة. شنف . طائلة. عداوة. غلظ...